پيف پيف نمايشگاه
محسن آزموده
«نمايشگاه كتاب؟! كي ميره اينهمه راه رو؟ تو اين ترافيك و گرما، ميان كرور كرور آدمي كه اومدن تماشا. اون هم به خاطر صنار سيشاهي تخفيف. من وقتي ميرم نمايشگاه سردرد ميشم. به خصوص وقتي ميبينم ملتي كه سرانه مطالعهشون يك دقيقه در هفته است، با فاميلشون اومدن پيكنيك و تفريح. توي سالنها هم كه شلوغ و بوي عرق و تهويه خراب... عمرا برم. كتابهاي داخلي رو از كتابفروشي محل ميخرم، كتابهاي خارجي رو هم كه يا دانلود ميكنم يا سفارش ميدم برام بيارن.» اين واكنش رايج شمار قابل توجهي از روشنفكران، اصحاب مطبوعات و اهل فرهنگ است، وقتي ميپرسيم كه آيا به نمايشگاه كتاب رفتهاند يا نظرشان درباره آن چيست. البته كه بسياري از اين انتقادات درست است اما در لحن و بيان اين منتقدان، به وضوح طنين نخبهگرايي و برجعاجنشيني و نگاه بالا به توده و عوام به گوش ميرسد. راستش اين است كه نمايشگاه كتاب با همه خوبيها و بديهايش جلوهگاهي براي آشكارشدن ابعاد كثير خلقيات ايرانيان است و حضور ميليوني آدمها از هر قشر و دسته و گروه و شهر و روستا و سن و طبقهاي در آن اتفاقا مجالي بيهمتا فراهم ميسازد براي كساني كه ميخواهند از نزديك و بيواسطه با روحيات مردم اين «مرز پر گهر» آشنا شوند. مدعيان روشنفكري با عزلتگزيني و فاصلهگيري از مردم، خود را از ارتباط مستقيم با جامعه محروم ميسازند و فرصت بينظير مشاهده از نزديك مردم را از دست ميدهند. از اين منظر نمايشگاه كتاب صرفا محلي براي خريد كتاب يا آشنايي با تازههاي نشر ديدن، سادهانگاري و سطحيانديشي است. در نمايشگاه كتاب، تنها كتاب به نمايش گذاشته نميشود، بلكه جلوههاي متنوعي از كنش جمعي ايرانيان آشكار ميشود، رفتارها و گفتارهايي كه خوب يا بد، درست يا غلط، خلقيات ما را به نمايش ميگذارد و پرده از هزارتوي روح و روانمان بر ميگيرد.