آهاي اهالي! درك مشترك؛ مقدمه يا نتيجه؟
احمد پورنجاتي
تا ميان دو طرف در هر رابطه اجتماعي، پيرامون هر موضوع و مسالهاي «درك مشترك» نباشد، آرزو يا تلاش براي چارهجويي و گذر از چالش، چيزي شبيه بخيه زدن به آبدوغ است و گره زدن به باد هوا! هزار سخن و پند و خواهش و كوشش و آه و فغان نيز ره به جايي نميبرد. فرقي نميكند كه در مناسبات خانوادگي باشد يا همكاري شغلي يا در عرصه عمومي و رابطه ملت با دولت، خواه به مفهوم عام يعني حكومت يا بخشي خاص كه قوه مجريه است. درك مشترك كه نباشد، نهتنها هريك از دو طرف رابطه به راه خود ميرود كه چه بسا به كلي متفاوت و حتي رو در روي راه طرف ديگر قرار ميگيرد و نهتنها به حل مشكل هيچ كمك نميكند و موجب فرسودن و هرز و هدر رفتن توان خود و ديگري ميشود بلكه چاله هولناكتري را پيش پاي موقعيت مشترك ميگذارد. ميشود مصداق حكايت معروف كل كل و دعواي آن دو نفر بر سر ادعاي مالكيت درازگوش و از راه رسيدن نفر سوم و ربودن و الفرار!چه به روي خودمان بياوريم يا نه، چه خوشمان بيايد يا نه، واقعيت اين است كه در سپهر كنوني جامعه پيرامون بسياري از موضوعات و چالشهاي پيش رو، نه تنها ميان ملت و دولت بلكه حتي ميان لايههاي گوناگون اجتماعي و از آن عجيبتر ميان بخشهاي كالبد مديريت كشور، درك مشترك احساس نميشود. انگاري در يك وضعيت يكسان آب و هوايي، يكي از سرماي هوا بلرزد و ديگري در همان وضعيت دچار تعريق باشد يا دستكم احساس كند هوا خيلي هم مطبوع و نرمال است. آيا درك مشترك را براي حل و فصل مشكلات و بهبود اوضاع كشور، امري لازم و با اهميت ميدانيم؟ كاش پاسخ، منفي بود تا به اين نوشته ادامه ندهم اما گمان نميكنم هيچ خردمند دلسوز جز پاسخ مثبت بدهد. اما پرسش اصلي اين است كه: درك مشترك، مقدمه و پيشنياز است براي رسيدن به نتيجه يا خودش بخشي از نتيجه و راه چاره است؟ به گمان من هر دو. هم مقدمه است و هم نتيجه. هم پيشنياز است و هم چاره ساز. نوعي رابطه ديالكتيكي ميان دو طرف. ملت از دولت، انتظاراتي دارد: در زمينههاي گوناگون اقتصادي، سياسي، اجتماعي و فرهنگي. لابد دولت نيز براي انجام مسووليتهايي كه به عهده گرفته، از ملت انتظاراتي دارد. بسيار خوب. آيا هماكنون در يك نيمنگاه گذرا، دو طرف اين انتظارات متقابل، درك مشتركي از وضعيت و حال و روز يكديگر و از آن مهمتر از وزن و كيفيت و برداشت هريك درباره چالشهاي پيش رو دارند؟ برداشت من اين است كه: نه!چرا؟ چون انگاري يا با هم ارتباط ندارند يا اگر دارند شبيه ارتباط و گفتوگوي تلفني دو نفر، يكي در نقطهاي سردسير و ديگري در نقطهاي گرمسير است، آن هم درباره احساس شخصيشان از وضع هواي آن لحظه. اين است كه يكي ميگويد: امان از مشكلات زندگي و نابساماني اوضاع و ناكارآمدي و فساد و محدوديتهاي ناموجه و ديگري ميگويد: اينطوريها هم نيست. بيانصافي نكنيد. براي داشتن درك مشترك از يك وضعيت مشخص، هر دو طرف قضيه بايد در هواي يكسان نفس بكشند. هواي يكسان يعني وجود شفافيت اطلاعاتي و همرساني پايدار و بيحد و مرز همه واقعيتهاي آشكار و پس و پنهان كه به زندگي و سرنوشت مردم و كشور و حال و آينده آنان مربوط است. فرقي ندارد كه موضوع و مساله چه باشد: وضعيت ارز، نحوه توزيع بودجه، علت يا دليل ممنوعيت ناگهاني استفاده از تلگرام، يا هر رخداد اجتماعي و سياسي ديگر. متاسفانه هماكنون چنين وضعيتي مشاهده نميشود. سياست قطرهچكاني و ناپيوسته و همراه با تابلوهاي ورود ممنوع فراوان در اطلاعرساني و اطلاعگيري يعني در مبادله و تعامل اطلاعاتي ميان دولت و ملت، كمك چنداني به درك مشترك نميكند. در چنين حال و هوايي، انتظار رفتار مشترك، البته دور از واقعبيني است. نخستين گام براي آغاز فرآيند «درك مشترك» ميان دولت و ملت، فراهم كردن فوري يك فضاي شفاف تبادل اطلاعات حاضر يراق و بهنگام - ونه پس افتاده و لنگلنگان- درباره همه پرسشها، پچپچها، رخدادها، تصميمها، انتظارها و البته چون و چراها و پاسخها ميان افكار عمومي و همه اركان مديريت كشور به ويژه دولت است. آنگاه خواهيم ديد كه درك مشترك از واقعيتها، چه نقش كارسازي در رفتار مشترك خواهد داشت.