داستان تكراري
سيد عبدالجواد موسوي
باز ماه رمضان از راه رسيد و رسانهاي كه قرار بود رسانه ملي ما باشد سر تا پا عارفانه و زاهدانه شد. شايد بگوييد به هرحال تلويزيون رسانهاي است كه با تقويم سر و كار دارد و بايد هم به مناسبتهاي روزمره اهميت بدهد. تا اينجاي كار با شما موافقم اما اهميت دادن به مناسبتهاي روزمره با دگرگوني بنيادين كمي متفاوت است. اين شكل توجه و جدي گرفتن يك مناسبت به شكلي تن دادن به عادتهاي روزمره است و به قول شاعر: عادت به هر دوا كه كني بياثر شود. فيالمثل از آغاز ماه مبارك رمضان لحن و بيان يك مجري كاملا دگرگون ميشود. اين آقاي مجري كه تا ديروز سعي داشت خوشمزه باشد و خلايق را با بانمك بازيهايش سر گرم كند ناگهان در نقش اولياء الهي ظاهر ميشود و خلق خدا را به زهد و ورع دعوت ميكند و از همگان ميخواهد به معنويات توجه بيشتري نشان دهند و... الخ. به محض اينكه ماه رمضان به پايان ميرسد روز از نو و روزي از نو. البته كه هر سخن جايي و هر نكته مكاني دارد و مجري موفق كسي است كه بداند در چه موضعي و با چه كسي سخن ميگويد اما وقتي اين تغيير لحن و بيان از سر عادت باشد نه در كسي تاثير ميگذارد و نه حالي را دگرگون ميكند. به قول حضرت بيدل:
عيش و غم تو تابع رسم است ورنه چيست
در عيد خنده و به محرم گريستن
آن چه اصل و اساس است توجه به ظاهر است و لاغير. به همين دليل ماه رمضان تمام ميشود بيآنكه اتفاقي در باطن ما بيفتد. بعد از ماه رمضان دوباره ميرويم سراغ كار و بار خودمان تا اينكه ماه محرم از راه ميرسد و دوباره همين داستان مناسبتسازيها از سر گرفته ميشود و ما دوره ميكنيم روز را و شب را و هنوز را. كمي با خود بينديشيم كجاي كارمان ايراد دارد كه بعد از اين همه وعظ و خطابه و مناسبتسازي و پند و نصيحت بازهم همان سر جاي هميشگيمان ايستادهايم.