بر سر شاخه نشسته و بن ميبرند
محمدرضا خباز
برجام بدون ترديد يكي از موفقيتهاي ديپلماسي در طول تاريخ ايران است. در هيچ برههاي اين اتفاق نيفتاده است كه يك كشور بتواند با عدهاي قليل با انديشهاي وسيع، توكل بر خدا و پشتوانه بيدريغ مردم بر سر ميز مذاكره با 6 كشور قدرتمند و بزرگ دنيا بنشيند و آنها را مجاب كند. اين يك حادثه تاريخي بود و در تاريخ ما به عنوان برگي زرين ثبت خواهد شد. امروز بيگانگان البته منصف و در آينده ايرانياني كه تاريخ را بخوانند بر عظمت ايران و نمايندگان مذاكرهكننده درود ميفرستند. با اين حال عدهاي هميشه و در هر زمان و نسبت به هر كاري كه دولت انجام بدهد، اعلام مخالفت ميكنند. تعداد اين افراد زياد نيست اما مثل طبل توخالي صداي بلندي دارند. من معتقدم كه اينها را بايد دولت در پنهان ناميد. يعني مجموعهاي كه همه امكاناتي در اختيار دارند، بيشتر از نهادهاي انتصابي ارتزاق ميكنند و در مقابل حركتهاي دولتهاي انتخابي كه مورد نظر آنها نيست، ميايستند و از همه ابزارها هم استفاده ميكنند. گويا معتقدند هدف وسيله را توجيه ميكند. گويي معتقدند براي به زمين زدن دولت از هر حربهاي ميتوانند استفاده كنند، چه مشروع باشد، چه نامشروع و مهمتر از همه گناه زبان و قلم را گناه نميدانند. يعني فكر ميكنند گناه تنها از ديوار مردم بالا رفتن است. اگر ماجراي برجام را رصد كرده باشيد، متوجه ميشويد كه اين گروه هرروز به دولت انتقاد ميكردند. امروز كه امريكا از برجام خارج شده انتقاد ميكنند و روزي هم كه توافق اتفاق افتاد انتقاد ميكردند. در واقع اين افراد به دنبال حقيقت نيستند بلكه به دنبال نق زدن هستند. كساني كه خودشان از بانيان تصويب 6 قطعنامه عليه جمهوري اسلامي بودند امروز طلبكار هستند. كساني كه با كمكهاي زباني و تريبونهايي كه در اختيار دارند عامل اين قطعنامهها در زمان دولت نهم و دهم شدند و باز هم اين دولت را حمايت كردند، رييس دولت را معجزه هزاره سوم ناميدند و امروز مدعي هستند. به جاي اينكه پاسخگوي عملكرد خود باشند دايما ديگران را منكوب ميكنند و راهي را ميروند كه رييس دو دولت قبلي كرد؛ از تخريب شخص دوم نظام يعني آيتالله هاشمي تا ناطقنوري يار ديرينه امام و حتي سيد محمد خاتمي و سپس ايجاد شرايط حصر. به جاي اينكه ريشهيابي كنند كه چه كسي يا چه كساني عامل خسارت به كشور بودهاند و 10 سال كشور را به عقب راندهاند با تمام تلاش از دولت مستقر انتقاد ميكنند. دولتي كه تلاش كرد تا در مذاكرات حرف خود را به كرسي بنشاند و ثابت كند انرژي هستهاي حق مسلم ما است و البته ايران را از موضع متهم به موضع طلبكار برساند. اين جريان گمان ميكند اگر بتوانند دولت را ساقط كنند خودشان روي كار ميآيند. از همين روي بيمروتي و بيانصافي را به اوج خود رساندند، گاهي با روزنامهها و گاهي با تريبونها و گاهي با تكيه بر دلارهاي نفتي دولت نهم و دهم دولت مستقر را ميكوبند. امروز هم از دولت ميخواهند از مردم عذرخواهي كند در صورتي كه بايد به دولت مدال داد و براي دولتمردان احترام قائل بود. مردم هم براي دولت احترام قائل هستند كه اگر نبودند با اين همه دشمن و تهمت ناروا شش ميليون راي اضافي به صندوق روحاني ريخته نميشد. مردم قدردان هستند و به دولت بها ميدهند اما عدهاي از مسوولان در دولت پنهان ميخواهند دولت و نظام ساقط شود و درست مصداق اين مثل كه «بر سر شاخ نشسته و بن ميبريد» خداوند به صراط مستقيم هدايت كند و آنها را از شر شيطان و نفس اماره نجات دهد.