نگاهي انتقادي به طرح تفصيلي جديد شهر تهران
آنچه شهردار جديد بايد توجه كند
صمد محمديزاده
طرح تفصيلي جديد شهر تهران در اوضاع و احوالي كه در سال 1390 به شهرداريهاي مناطق ابلاغ شد كه بسياري از كارگزاران و مديران شهرداري تهران مدعي بودند، طرح تفصيلي قديم به سبب الحاق يك سلسله بخشنامههاي موردي كه بنا به اقتضائات روز به طرح اضافه شده از انسجام و جامعيت لازم براي توسعه شهر تهران برخوردار نيست و ناكارآمد است. بگذريم از اينكه خودشان هنوز جوهر امضاي طرح تفصيلي جديد خشك نشده اينبار نه به نام بخشنامه بلكه به نام «دستورالعمل» براي تامين حداكثر سود به تغييرات دلبخواهانه آن همت گماشتند. اكنون بدون اينكه كمتر از يك دهه از عمر طرح تفصيلي سپري شده باشد، زمزمههايي شنيده ميشود كه اين طرح مجددا نيازمند اصلاح و بازنگري است كه البته بنا به دلايل عديده نيازمند بازنگري ساختاري است. اين بازنگري نبايد هزينه گزافي را به شهرداري و شهروندان تحميل كند. چون تجربه نشان داده است كه قرارداد بسياري از اين طرحها با جلوهاي از توسعه و ساماندهي شهر منعقد ميشود اما نتيجه حاصله جز اتلاف منابع وحيف و ميل بيتالمال نيست و موجب توسعه وآباداني شهر نميشود. معمولا فرآيند تهيه، بررسي و تصويب اين طرحها كه بعضا قراردادشان با ويترين عناوين طرحهاي موضعي و موضوعي مزين ميشود، سالها به طول ميانجامد، مشمول تطويل زمان شده و از حيض انتفاع خارج ميشوند و ايبسا كه اصلا به تصويب مراجع قانوني نميرسند. تاسفبارتر اينكه براي يك موضع يا مكان شهري در ادوار مختلف قراردادهاي متعدد تنظيم ميشود و اين چرخه معيوب انعقاد قرارداد تهيه طرح توسعه شهري با عناوين فريبنده با قوت ادامه مييابد.
ضرورت بازانديشي در طرح تفصيلي تهران به ويژه متوجه تراكمهاي ساختماني بالا در ميادين و خيابانهاي مهم و تاريخي شهر است. ساختمانهاي يازده طبقه تحت عنوان تراكم زيرپهنه تجاري، اداري و مسكوني فرامنطقهاي، زيبنده خيابانهاي تاريخي و خاطرهانگيزي چون وليعصر، شريعتي، طالقاني و بسياري از خيابانهاي مشابه در تهران نيست. زيرپهنهها و ضوابط و مقررات اين طرح سازمان فضايي، عملكردي و زيباييشناختي اين كريدورهاي مهم شهري را به هم ميريزد. از طرح تفصيلي نبايد به عنوان پلي براي رسيدن به مقاصد سياسي و صرفاً تامين منابع مالي استفاده كرد. طرح تفصيلي براي ساماندهي شهر و رفاه مردم تهيه ميشود، بنابراين منافع مردم بايد به عينه در آن متبلور باشد. اضافه شدن متوسط دو طبقه به ساختمانهاي شهر تهران، به يمن ظرفيتهايي كه در طرح تفصيلي جديد پديد آمده است به صرفه و صلاح شهر نيست. اينگونه تصميمات مقياس انساني شهر را به هم ميزند، بازتوليد روابط اجتماعي را مختل ميكند، با اجتماعگرايي در تعارض است و آرامش و امنيت را از خيابانهاي شهر ميزدايد. افزايش بيرويه تراكم ساختماني در چند سال اخير علاوه بر بينظميهاي كالبدي و ترافيكي، امنيت رواني شهروندان را سلب كرده و در هويتزدايي، ازخود بيگانگي و قطع پيوند مردم با شهر دخالت داشته است. ساختمانهاي يكدست نوساز قد برافراشته درخيابانهاي تهران، عليالخصوص در مكانهايي كه تناسبات عرض معابر با ارتفاع ساختمانها رعايت نشدهاند، هر روزه حقارت انسان را در مقابل فيزيك شهر به نمايش ميگذارند. در پس پرده سياليت نظام پهنهبندي نبايد تاراج فضاهاي عمومي و خدماتي نهفته باشد. تامين، حفظ و ارتقاي فضاهاي خدماتي متناسب با استانداردهاي شهرسازي بوميشده، از اهم وظايف طرحهاي توسعه شهري است. بيترديد، به مصلحت همگان نيست كه فضاهاي متنوع خدماتي ذخيره شده در طرحهاي تفصيلي گذشته شهر تهران را كه ساليان متمادي با چنگ و دندان حفظ شدهاند، به بهانه ضوابط حذف لايههاي تثبيتشده خدماتي، معدوم كرد و جاي آنها ساختمانهاي انتفاعي مسكوني، اداري و تجاري بنا كرد. تحميل هزينههاي هنگفت بهبود به شهر براي نوشته «طرح ساماندهي و تامين فضاهاي خدماتي» پس از حذف لايههاي ذخيره خدماتي شهر اقدامي بياثر و نقض غرض است.
فروش تراكم در شهر، سرمايهاي است كه حداقل از منظر مالي بايد به مرور و به صورت تدريجي هزينه شود. راهبرد تشويق نوسازي انبوهي از ساختمانهايي كه هنوز به مرحله كهنگي نرسيده و عمر آنها به پايان نرسيده است و نوشتن ضوابطي كه اين امر را تسهيل كند، برخلاف اصول متقن شهرسازي است و با ايدههاي نظريهپردازان صاحبنامي چون جينجيكوبز، نويسنده كتاب مشهور «مرگ و زندگي شهرهاي بزرگ امريكايي» در تعارض است. جيكوبز تصريح ميكند، محله پيشاپيش يكسانسازي شده در خانههاي سه يا پنج طبقه، دامنه خوب و پرباري از تنوعها را به دست نخواهد داد. تراكم بايد به تدريج، و نه به صورت آشوب فاجعهبار و ناگهاني كه براي دههها چيزي به دنبال ندارد، افزايش يابد. بنابراين استفاده از نظام پهنهبندي در برنامهريزي شهري كه جايگزين شيوه برنامهريزي كاربري زمين در طرح تفصيلي شده، در عين حال كه بايد از ساختمانهاي يكدست چهار، پنج و شش طبقه ممانعت به عمل آورد، صيانت از هويت كالبدي شهر را تضمين كند و با رويكرد تنوع و اختلاط در كاربريهاي شهري، سرزندگي و ارتقاي كنشهاي جمعي در مناطق مسكوني و خيابانهاي مهم و تاريخي شهر را ملحوظ نمايد. جيكوبز مينويسد؛ هيچ كاربري قانوني و غيرقانوني به اندازه فقدان تنوع به يك منطقه شهري آسيب نميزند، هيچ شكل ويژهاي از كپك شهري به اندازه كپك كبير دلمردگي، مخرب نيست. او فقدان تنوع و سكون مرگبار فضاهاي شهري را به كپك بزرگ تشبيه ميكند و معتقد است، هويت يك منطقه كارا بر بنياد كاربري متعامل آن وابسته است. لذا نحوه ساختمانسازي به صورت بلوكهاي بلند يكدست مسكوني در شمال شهر تهران به اصول شهرسازي مذكور منافات دارد. طراحان درباره نياز اجتماعي به ضرورت تعبيه فعاليت تجاري در بدنه خيابانهاي مسكوني شهرها، اين شعار را به جيكوبز سرلوحه كار خود قرار دهند كه «بايد براي مغازههاي بقالي سرپيچ جايي گذاشت». ضمن آنكه درونمايه ايده، قدرت تحصيل درآمد و عايدي معقول براي شهر را نيز دارد.
نظام پهنهبندي و نظام توزيع تراكمهاي ساختماني نبايد مردم را از خيابانها و محلههاي شهري جدا كند. تراكمهاي سنگين، خيابانهاي شهر و حتي كوچههاي مسكوني را به جاده بدل ميكند. تراكمهاي ساختماني كه در طرح تفصيلي جديد صرفا از منظر درآمدزايي پيشبيني شدهاند، باعث جدا شدن مردم از كوچه و خيابان شده و محلههاي شهري را پاره پاره كردهاند. ساخت بازارهاي جديد، فروشگاههاي بزرگ و هايپرماركتها هرچند از اقتضائات دوران مدرنيته است، اما بازتوليد اين قبيل كاربريهاي بزرگمقياس با كمك افزايش توليد اتومبيل و مصرف بيرويه آن به عنوان محور اقتصاد سرمايهداري معاصر مانع بزرگي در شكلگيري اجتماعات محلي و تشديد ميل به انزواگرايي است. ساخت تودههاي بزرگ سنگي و افزايش تعداد طبقات در كوچه و خيابانهاي شهر كه طي سالهاي اخير منتهياليه شمال تا جنوب و شرق تا غرب تهران را در برگرفته و شهر را به يك كارگاه ساختماني بدل ساخته است، تا حدود بسيار زيادي ميهمان ناخوانده و محصول نامبارك طرح تفصيلي جديد شهر تهران است. طرحي كه به تمركز و انباشت بيش از پيش سرمايه در دست سرمايهداران بخش ساختمان منجر شده و به افزايش فاصله طبقاتي و مصرفگرايي دامن زده است. ريشههاي واقعي بسياري از مسائل اجتماعي شهر نظير، غريبه شدن با فضاي شهر، احساس تنهايي، بيتفاوتي، اضطراب، دلهره، بياعتمادي، ياس، نااميدي و افسردگي و بسياري از نابهنجاريهاي رفتاري و افول سرمايههاي اجتماعي را ميتوان در اينگونه برنامهريزيها و سياست شهري جستوجو كرد. تلاشي كه آگاهانه يا ناآگاهانه به ساخت شهري با مقياس غيرانساني ميانجامد. «هانري لوفور»، نظريهپرداز شهري و نويسنده كتاب «بقاي سرمايهداري؛ باز توليد روابط توليد» مينويسد؛ شهر هيچ دشمني بدتر از برنامهريزي شهري براي برنامهريزي شهري ندارد كه ابزار استراتژيك سرمايهداري و دولت براي دستكاري واقعيت شهر، پاره پاره شدن آن و توليد فضاي كنترل شده است. وي همچنين در كتاب «توليد فضا» با نگاهي فلسفي به فضاهاي شهري مينويسد، فضاي افقي نماد تسليم و اطاعت، فضاي عمودي نماد قدرت و فضاي زيرزميني نماد مرگ است. طرح تفصيلي به عوض آنكه عبوديت، بندگي و خضوع را در شهر نهادينه كند، ابزار نمايش قدرت و در برخي مواقع نماد مرگ است. به جرات ميتوان گفت كه به زيرزمين بردن مردم در چهارراه وليعصر تهران، نماد مرگ و استثمار اتومبيل و وسائط نقليه بر فضاي شهري است. اينك زمان آن فرا رسيده است كه به جاي ساخت ساختمانهاي سرمايهاي توسط بورسبازان و توليد انبوه ارزش اضافي، بستر ساخت «خانههاي شهري» و شهر قابل سكونت در مقياس انساني را فراهم آوريم. محلهها و فضاهاي شهري بايد مشوق كنشهاي جمعي و اجتماعگرا باشند. فضاهاي شهري به جاي انزوا و بريدن مناسبات اجتماعي، انسجام و روح جمعي را بازتوليد كنند. و اين ميسر نميشود الا با بارگذاري ساختماني و جمعيتي معقول و حساب شده. حصول به اين اهداف حياتي از جمله وظايف طرحهاي توسعه شهري و طرح تفصيلي است كه هرگز نسبت به آنها اهتمام لازم به عمل نيامده است. توليد فضاهاي عمومي مناسب در شهر كه محل امنيت و آسايش باشد و به مردم مجال دهد اندكي در آنجا مكث نمايند؛ در محلههاي زندگي خويش با همسايگان آشنا شده و معاشرت نمايند، از اهم ماموريتهاي طرح تفصيلي است. مردم بايد با خيابان و كوچه محل زندگي خود آشتي كنند، نه آنكه از آن گريزان باشند؛ محلهمحوري بايد از شعار به عمل بدل شود و اين مهم به عهده طرحهاي جامع و طرح تفصيلي شهر است. اكنون مسووليت نجات تهران از بسياري از معضلات و گرفتاريهاي روزمره به سوي سياستها، برنامهها و ضوابط طرح تفصيلي معطوف است. پرهيز از تفكر درآمد محور و چرخش به سمت طرحهاي توسعه شهري پايدار و جامع به معناي واقعي كلمه كه البته توليد درآمد جزو لاينفك آن است، بايد در دستور كار قرار گيرد. طرحهاي شهري ميتوانند شهر را به سمت بيتفاوتي، خشونت و دلمردگي سوق داده و اجتماعگريزي را سوق دهند. از سويي قادرند محملي براي اجتماعگرايي، بازتوليد روابط اجتماعي، ايجاد هويت جمعي و نشاط باشند. شواهد حاكي است جهتگيريهاي طرح تفصيلي بر خلاف شعار محلهمحوري، بيتفاوتي، انزوا، اجتماعگريزي و محلهزدايي را ترويج كرده است.
در عين حال در راستاي حسن اجراي طرح تفصيلي و درچارچوب عمل بر مبناي قانون و برنامههاي شهري، بايد از انجام هر گونه «توافق» خارج از ضوابط و مقررات طرحهاي مصوب توسعه شهري به نام يا به بهانه درآمدزايي ممانعت به عمل آورد. پديدهاي كه طي سالهاي اخير به قيمت تحميل بارسنگين ترافيك بر دوش شهر، و سلب آرامش مردم عملاً در خدمت منافع سرمايهداران صنعت ساختمان بوده و باعث از بين رفتن فضاهاي خدماتي شهر تهران شده است. اين اقدامات البته بهشدت با منويات طرح جامع مبتني بر حفظ و صيانت از فضاهاي خدماتي شهر در تعارض بوده و به آشفتگي بيش از پيش تهران منجر شد. در اين زمينه ضرورت دارد شهرداريهاي مناطق، تنظيم توافقات در خصوص فروش تراكم، افزايش تعداد طبقات، تغييرات غيرقانوني سطح اشغال و تغيير كاربري را به سرعت متوقف سازند. همچنين ملازم با آن تحقق تكاليف مندرج در اسناد طرح جامع و طرح تفصيلي كه بسياري از آنها در دورههاي گذشته معطل مانده و در دستور كار قرار نگرفت، با جديت و فوريت دنبال شود. جامعهشناس و شهرساز