زندگياش شهادت بود
سعيد شريعتي
شايد 22 سال پيش در همين ايام ارديبهشت مقارن با ايام عزاي حضرت اباعبدالله بود كه براي نخستينبار پاي منبر وعظ و روضهاش در حسينيه صنف لباسفروشها نشستم. چهره گندمگون و لهجه شيرين رفسنجانياش به سواد فقهي و روايي و اخلاقياش و به بيان شيوا و با انتظامش طعم و بوي خاصي ميبخشيد. همان يك جلسه اول كافي بود كه مشتري منبرش شوم. از شماره خارج است بارهايي كه مرا با زلال وعظش به درياي اشك بر مظلوميت حسين ابن علي پيوند داد اين پير داناي با اخلاق.
حجتالاسلام سيدمهدي طباطبايي نمونه اخلاق بود، صادق، پارسا، پاكدست و شجاع و اهل عمل. سخنران و سخندان بود اما كارنامهاش نشان ميدهد كه او مصداق روشني بود براي «به عمل كار برآيد به سخنداني نيست.»
كمتر شخصيت مبارز و سياسي باقيمانده است كه خويش و خويشان را بر مدار همان الگوهاي صادقانه و زي طلبگي مد نظر حضرت امام(ره) حفظ كرده باشد و سيدمهدي طباطبايي از آن جمله بود.
اگر چه از موضع سياسي اختلافنظرهاي بارزي با ايشان داشتم اما بارها و بارها كه توفيق و فرصت گفتوگو در موضوعات مختلف با ايشان برايم فراهم ميشد به عينه ميديدم كه يك شخصيت متخلق دينمدار و اصولگراي واقعي چگونه ميتواند اصول و معتقدات خود پايبند باشد اما نقد صادقانه و روشنگرانه را نيز بپذيرد و عملا بيهيچ واهمهاي هنگامي كه به يك حقيقت خلاف نظر خود ميرسد شجاعانه نظر و باور خود را اصلاح كند. از اين جهت من با دريافت مستقيم خود از همنشيني و مجالست با مرحوم طباطبايي او را يك اصولگراي اصلاحجوي حقيقي دريافتم. يكي از آخرين جملات و عبارتهايي كه از ايشان پس از درگذشت آيتالله هاشمي منتشر شده است اين است: «من آيتالله هاشمي را شهيد ميدانم، شهيد حتما نبايد با شمشير كشته شود، كسي كه در طلب حق باشد، شهيد است... ايشان را به اندازه ۴ شهيد ميدانم.»
من ميخواهم از همين عبارت ايشان استفاده كنم و در مورد حجتالاسلام طباطبايي بنويسم كه شهادت، نوع خاصي از مردن نيست، شيوهاي خاص از زندگي كردن است. زندگي امثال مرحوم طباطباييها براي من مصداق شهادت است.
و ما چقدر در اين روزگار از معنا و مفهوم شهادت دور شدهايم. روان شريفش در آرامش ابدي و همنشين اسوه و مولايش حضرت سيدالشهدا باد.