مشتي از خروار خروار كتاب
غلامرضا طريقي
چند روز تعطيلي فرصتي بود براي اينكه دستي بكشم به سر و روي كتابخانه. بيهيچ ادعايي در محضر كساني كه به مراتب از منِ كم سواد كتابخوانترند عارضم به محضرتان كه كتاب از سر و روي همين خانه و زندگي مختصر من بالا ميرود.
بيماري خريدن و خواندن كتاب كه از نوجواني در جان من بود. بارها كتابخانههايم را از دست دادهام و تا به خودم بيايم ديدهام كه دوباره در اوج تنگدستي و گرفتاري هم بيشتر از هر چيز كتاب خريدهام و بعد ماندهام كه آنها را كجا جا بدهم.
كتاب و كتابخانه خريدن چرخهاي است كه همواره براي من تكرار ميشود و انگار تمامي ندارد. حالا هم كتابهايي كه در كتابخانه جا نميشدند آنقدر زياد شده بود كه مجبور بودم پانصد، ششصد جلد كتاب را از خانه مرخص كنم تا اوضاع مرتب شود. در سالهاي اخير علاوه بر اينكه خودم مدام كتاب خريدهام اين لطف هم اضافه شده است كه اغلب دوستان شاعر و نويسنده بعد از انتشار كتابهايشان با لطف نسخهاي هم از كارهايشان به من هديه دادهاند و هميشه اينطور بوده كه من در همان شب اول اغلب آنها را خواندهام.
وقتي ميخواستم كتابخانه را سبك كنم كار بسيار سختي داشتم. انتخاب بين اين همه نعمت كه من به تكتكشان دلبستهام كار سختي بود اما چارهاي جز خداحافظي با بعضي مهمانها نداشتم. نشستم به مرتب كردن و پا روي دل گذاشتم و از يك طرف بعضي از كتابها را جدا كردن براي اهدا به كتابخانهاي.
كارم كه تمام شد چيز خاصي توجهم را جلب كرد. از خدا كه پنهان نيست از شما چه پنهان كه اغلب كتابهايي كه در اين پروسه دلم رضا داده بود كه از كتابخانه حذفشان كنم مجموعه شعر بودند. يعني من به عنوان شاعر و طبيعتا شعرخوان حرفهاي در معرض انتخاب كتابهاي ديگر را براي نگه داشتن ترجيح دادهام. بعد كه دقت كردم ديدم به جز تعداد اندكي از كتابهاي شعر ده دوازده سال اخير هنوز هم مجموعه شعرهايي كه با قوت أنها را نگه داشتهام و مطمئنم كه ارزش چندبار خواندن را دارند مجموعه شعرهايي هستند كه در دهه هفتاد يا پيش از آن منتشر شدهاند و اين براي خود من عجيب بود.
در دهههاي هشتاد و نود ركورد نشر كتاب شعر با فاصله عجيب و غريبي جابهجا شده است سالي حدود چهار هزار كتاب شعر منتشر شده است و از ميان همه آنها در موضع انتخاب حتي منِ شاعر هم فقط چند جلدشان را براي هميشه نگه داشتن انتخاب كردهام و اين يك اتفاق عجيب و غريب بدي است.