دوباره جام جهاني...
سروش صحت
مردي كه جلوي تاكسي نشسته بود، گفت: «خدا كنه جمعه مراكش را بزنيم، اگه مراكش رو بزنيم، يه مساوي هم از پرتغال بگيريم، رفتيم دور بعد.» خانم مسني كه عقب نشسته بود، گفت: «ايشالا همه بازيها را ميبريم.» پسر جواني كه كنار خانم مسن نشسته بود، گفت: «يعني هم مراكش رو ببريم، هم اسپانيا رو، هم پرتغال رو؟» زن گفت: «بله، اگه بچهها بخوان ميشه.» پسر خنديد و گفت: «فوتبال كه اينجوري نيست، اسپانيا قهرمان جهانه.» زن گفت: «باشه، بخوان ميشه.» راننده تاكسي گفت: «خدا رو شكر كه دوباره جام جهاني شروع شد... مرديم از بس خبر حمله انتحاري و جنگ و كشت و كشتار شنيديم... مرديم از بس همهاش حرف قيمت دلار و يورو بود... خدا رو شكر كه يك ماه، فقط صحبت فوتباله.» زن مسن گفت: «يعني تو اين يه ماه ديگه جنگ و خونريزي تعطيل ميشه؟»