حال خوب بيدوام
رضا ميركريمي
براي چندمين بار تيم ملي فوتبال كشورمان بهانهاي شد براي شكلگيري جشني مردمي، سراسري و خارج از عرف رسمي. اين تيم در يك بازي عجيب، يك برد شيرين و دوست داشتني به دست آورد و همانطور كه پيش بيني ميشد هموطنان هيجان زده را از شادي به خيابانها كشاند؛ اتفاقي كه احتمالا در صورت كسب امتياز تساوي هم در مقياسي كوچكتر شكل ميگرفت. و سوالي كه هر بار و بلافاصله در ذهن هر منتقد اجتماعي شكل ميگيرد، چرايي پايين بودن آستانه تحريك هيجانات اجتماعي و شادي آفرين در ميان مردماني است كه بر اساس برخي آمار افسرده شمرده ميشوند و اينكه چرا اين حال خوب عمومي دوام ندارد؟
بدون فهم دقيق ريشههاي مساله نميشود نشاط مردمي ماندگار پديد آورد. اين واكنشهاي عمومي در كشورمان واقعا غيرعادي و قابل بررسي است. واكنشي خودجوش كه نسبت به تحقير هويت ملي در طول ساليان شكايت دارد؛ تحقيري كه نهتنها از خارج از كشور (كه قابل فهم است)، بلكه متاسفانه در داخل هم به آن دامن زده ميشود از طرف بخشهايي از زمامداران و تفسير غلط شان از رابطه حكومت با مردم و تفكيك مردم به خوب و بد، با نگاهي گزينشي و تنگنظرانه به مفهوم يكپارچه هويت ملي!
و همزمان بخشهايي از اپوزيسيون به ظاهر روشنفكر داخلي كه نگاه تاريخي يخزده و محصورشان در جغرافياي تنگ پيرامون، قدرت تحليل مسائل و تحولات جهاني را از ايشان گرفته است و شاهبيت تراوشات ذهني اين جماعت خلاصه شده در جمله معروف «من ميدونم ما موفق نميشيم» و همسويي اين دو قطب به ظاهر متضاد در تحقير همزمان هويت ملي واقعا جاي تامل دارد.
«خودباوري» و «وحدت ملي» كمبود اين روزهاي جامعه ايراني است؛ فقدانش مادر نااميدي است و كشور را در مقابل هر جنگ رواني آسيب پذير ميكند. هربار كه اين كمبود با واقعهاي يا بهانهاي كوچك و مقطعي، كمي ترميم ميشود، نشاط عمومي خودنمايي ميكند نشاطي كه با بغض و اعتراض مردم آميخته است؛ مردمي كه كشورشان را دوست دارند و احساس ميكنند تريبوني براي دفاع از هويت يكپارچه ملي خود ندارند و اينكه براي يكبار هم كه شده زمان، مكان و چگونگي برگزاري جشن شان را خودشان انتخاب ميكنند به آنها اعتماد به نفس ميدهد.
بر اساس تجربه ديگر ملل، اعتماد به مردم و بالا بردن حس مشاركت اجتماعي در عموم شهروندان و محور قرار دادن غيرگزينشي اقشار مختلف و انجمنهاي مردم نهاد، براي سياستگذاري و برگزاري آيينها، اعياد و جشنوارههاي فرهنگي، هنري شهري، منطقهاي، كشوري و حتي جهاني ميتواند پيش نيازي باشد در جهت مردمي شدن رويدادهاي ملي و ملي شدن جشنهاي رسمى كه اين حركت كموبيش در اشكال محدود و آزمايشگاهي در حال اجراست، ولي كافي نيست و در كنار سعه صدر مسوولان همه ما براي رسيدن به نقطه مطلوب حالا حالاها بايد كار كنيم، البته اگر نمايندگان آن دو تفكر به ظاهر متضاد- والله اعلم در باطن همقسم- بگذارند.