• ۱۴۰۳ شنبه ۱۵ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4130 -
  • ۱۳۹۷ سه شنبه ۱۹ تير

دانشمندان در پژوهشي تازه درباره حافظه مدعي شدند

به خاطرات‌تان اعتماد نكنيد

مترجم: بهار سرلك

 

 

پيتر رايلي، پسري 18 ساله، گيج‌ومنگ وارد اتاق بازجويي شد. بعد از 25 ساعت بازپرسي‌ بي‌وقفه، اقرارنامه‌اي را امضا كرد كه در آن قتل مادرش، باربارا گيبونز، را اعتراف كرده بود. او به بازجوها مي‌گفت با مادر 51 ساله‌اش بحث و مرافعه كرده و گفته بود: «يادم مي‌آيد تيغ اصلاح را برداشتم و گلويش را بريدم.»

يك روز پس از كشف جسد باربارا، مشخص شد اين قتل پرونده‌اي است كه به راحتي مختومه اعلام مي‌شود. طبق اعتراف پيتر، هيات منصفه پيتر را به 6 تا 16 سال زندان محكوم كرد. فقط مشكل اين بود كه پيتر گناهي مرتكب نشده بود. اما چطور؟ خاطره اين نوجوان از قتل مادرش كاملا اشتباه بود. در سال 1975، دو سال بعد از صدور حكم، پيتر آزاد شد؛ چراكه مدركي دال بر اينكه پيتر در صحنه جرم حضور داشته وجود نداشت و همين مقدمات تبرئه شدن او را فراهم كرد.

بازجوها با اين ادعا كه پيتر -پسري ساكت و خوش‌طينت كه مادرش را دوست داشت- در امتحان دروغ‌سنجي مردود شده و بيماري روحي باعث شده او اين جنايت را از ذهنش پاك كند، متقاعد شدند او قاتل مادرش بوده است. نه تنها پيتر ادعاي بازجوهايش را باور كرد بلكه در نهايت جزيياتي از خاطره اين حمله، انگيزه‌ (مادرش معتاد به مشروبات الكلي بود و محبتي به او نمي‌كرد) و نقشه‌ا‌ش براي خلاصي از سلاح را بازگو كرد.

پس چرا اين پسر جوان اهل شهري آرام در كانكتي‌كات به قتلي اعتراف كرد كه مرتكب نشده بود؟ جنبش «بي‌گناهي» در امريكا كه در پي تبرئه زندانيان بي‌گناه است از طريق تست‌هاي دي‌ان‌اي به‌روز، اعلام كرد «خاطره اشتباه» در بيش از 70 درصد محكومات پرخطا نقش بسزايي بازي مي‌كند. در 10 درصد اين موارد، متهمان اين پرونده‌ها گناهكار شناخته مي‌شوند و حداقل14 سال براي جرمي كه مرتكب نشده‌اند در زندان مي‌مانند. دكتر جوليا شاو، روانشناس جرم در دانشگاه لندن ساوث‌بنك و نويسنده كتاب روانشناسي «توهم خاطره» است. او تحقيقاتي را براي بررسي چرايي و چگونگي شكل دادن اين خاطرات پيچيده اشتباه توسط مغز ترتيب داد. شاو توضيح مي‌دهد اين موضوع از آنچه فكر مي‌كنيم پديده‌اي معمولي‌تر است. او مي‌گويد: «ما دوست داريم فكر كنيم مي‌توانيم ميان خيال و تجربه‌ها تمايز قايل شويم اما مغز خيلي خوب از عهده اين كار برنمي‌آيد. مطمئنا تا به حال بيشتر از يك بار خيالي را در ذهن‌تان پرورش داده‌ايد، يا به بو يا طعمي فكر كرده‌ايد. بعد نشانه‌هايي را به آن اضافه كرده‌ايدكه معمولا براي تمييز دادن واقعيت و خيال استفاده مي‌كنيم و بدين شكل آنها را غيرقابل تشخيص كرده‌ايم.»

مغز ما خانه حدود 86 ميليارد ياخته عصبي است. هر كدام از اين ياخته‌ها داراي رشته‌هايي به نام دندريت هستند كه ياخته‌ها را به سلول‌هاي ديگر امتداد مي‌دهند. دندريت‌ها «خارهايي» دارند كه همانند انگشت عمل مي‌كنند و آنها را قادر به رسيدن به سيناپس‌ها و برقراري ارتباط از سلولي با سلول ديگر مي‌كنند. خاطرات زماني شكل مي‌گيرند كه ارتباطات خاصي ميان ياخته‌هاي عصبي تقويت شده‌اند. ظاهرا خاطرات اشتباه و خاطرات درست به همين سازوكار وابسته است تا در مغز خانه كنند.

جالب است اگر حافظه را همان سيستم دوربين مدار بسته شخصي در نظر بگيريم كه هر چيزي را كه مي‌بينيم و هر كاري را كه مي‌كنيم ضبط مي‌كند. در واقعيت و همانطور كه پايه‌گذار علوم كاربردي حافظه، اليزابت لافتوس توضيح مي‌دهد حافظه شبيه به صفحه ويكي‌پدياست: «مي‌تواني واردش شوي و اطلاعات را تغيير بدهي و آدم‌هاي ديگر هم مي‌توانند اين اطلاعات را تغيير بدهند.» وقتي خاطره‌اي را به ياد مي‌آوريم پوشه‌هاي رولودكس مغزمان را ورق نمي‌زنيم تا پوشه درست را پيدا كنيم بلكه آن پوشه را از نو مي‌نويسيم. ما هر بار كه به خاطرات‌مان فكر مي‌كنيم آنها را از نو مي‌سازيم، هر بار نيز فضايي را براي جعل‌هاي بالقوه يا اشتباه خاطر آوردن باز مي‌كنيم.

به خاطرات كودكي‌تان فكر كنيد. احتمالا تولد خواهر يا برادرتان را به خاطر مي‌آوريد، نخستين‌باري كه طعم كيك تولد را چشيديد يا رفتن پر از دردي كه به دندانپزشكي داشتيد. شايد شما يكي از آن معدود افرادي باشيد كه تولدتان را خاطرتان هست. خب، اگر يكي از اين خاطرات پيش از سه سالگي رخ داده‌اند، خبر بدي براي‌تان دارم: اين خاطرات كاملا اشتباه هستند.

همان طور كه شاو توضيح مي‌دهد، از لحاظ فيزيكي براي مغز ما غيرممكن است خاطرات طولاني را از آن زمان به خاطر بياوريم: «تقريبا همه فكر مي‌كنند خاطره‌اي از كودكي‌شان دارند و در واقع چنين چيزي امكان ندارد. »

اين خاطرات اشتباه از كودكي را اغلب روندي به نام «انطباق حافظه» باعث مي‌شود؛ جايي كه جزيياتي كه از ديگران شنيده‌ايم تخم خاطرات اشتباه را در ذهن ما مي‌كارند يا ما را به پذيرش تجربه‌هاي ديگران به سبك خودمان هدايت مي‌كنند. شايد يادتان باشد ماجرايي را كه براي‌تان پيش آمده براي كسي تعريف كرده‌ايد، اما حقيقت اين بوده كه اين ماجرا براي آنها پيش آمده. به اين پديده انطباق حافظه مي‌گويند. اين پديده براي دادگاه جنايي مفاهيمي جدي دربردارد. اگر اظهارات شاهد از طريق بحث يا روند به خاطر آوردن تغيير كند بنابراين اعتبار آنها زير سوال مي‌رود و همچنين مطالعه‌اي نشان داده است خاطرات احساسي نسبت به جعل آسيب‌پذير هستند. در واقع به اين دليل كه ما تمايل داريم نسبت به خاطرات احساسي‌مان يا رويدادهاي بحراني مطمئن‌تر باشيم و حتي ممكن است اعتبار آنها از رويدادهاي مشابه يكنواخت‌تر كمتر باشد.

نه تنها امكان وجود خاطرات اشتباه وجود دارد، بلكه روانكاوها ثابت كرده‌اند مي‌توانند خاطرات اشتباه بسازند كه از طريق كاويدن مغز ما براي القا كردن خاطرات رويدادهايي كه هرگز اتفاق نيفتاده‌اند، صورت مي‌گيرد. شاو يكي از روانكاوهايي است كه اين كار را انجام مي‌دهد. او مي‌گويد: «من افراد را مكررا مجبور مي‌كنم تصور كنند جنايتي - سرقت، حمله با اسلحه و مقابله با پليس را- مرتكب شده‌اند و بعد از سه جلسه با استفاده از تكنيك‌هاي موفق و تمرينات تخيل، مي‌بينيم 70 درصد آنها مي‌پذيرند دست‌شان به گناه جنايتي آلوده است كه هرگز مرتكب نشده‌اند.»

اما همه اين توضيح را كه خاطرات اشتباه محصول مغزهاي معيوب ماست، نمي‌پذيرند. فيونا برومه، مشاور پديده‌هاي ماوراءالطبيعه از فلوريدا در سال 2010 وقتي فهميد 30 سال قبل از مرگ حقيقي نلسون ماندلا، مراسم خاكسپاري او را به خاطر مي‌آورد، عبارت «اثر ماندلا» را به كار برد. او متوجه شد صدها انسان ديگر در سراسر جهان چنين خاطره پرجزييات اشتباهي را دارند.

دليل اين خاطرات جمعيِ اشتباه و ترسناك چيست؟ بروم حدس مي‌زند «پاي همه ما بين واقعيت‌هاي موازي مي‌لغزد... واقعيت‌هايي كه اشتباهاتي در آنها است.» او مدلي از نظريه «چندجهانيِ» مكانيك كوانتومي را معرفي كرد؛ طبق اين فرضيه احتمال وجود چندين جهان به طور همزمان وجود دارد. نظريه چندجهاني مطرح شد تا آزمايش‌هاي فيزيك را توضيح دهد اما از سوي ديگر مشتاقان «اثر ماندلا» از گمان كردن اينكه خاطرات اشتباه آنها مثل پنجره‌هاي ميان دنياها است و يك خطاي انساني ساده نيست، لذت بردند.

پروفسور كريس فرنچ از دانشگاه گولدزاسميت لندن به اين گمانه‌زني‌ها و فرضيه‌ها بدبين است. او مي‌گويد: «ما تمايل داريم خودمان را در مركز كنش قرار دهيم و فكر مي‌كنم اين تمايل نكات بسياري را درباره اثر ماندلا به ما مي‌گويد. همه ما مي‌دانيم ماندلا حكمي طولاني داشت و بسياري خيال مي‌كنند او در زندان از دنيا رفت. شايد برخي افراد درباره مرگ او فكر كرده باشند، روي دادن آن را تصور كرده باشند و در نهايت متقاعد شده‌اند كه او مرده است. خاطرات اشتباه مي‌توانند بدون اينكه كسي عامدانه آنها را به ما القا كند، در ذهن‌مان شكل بگيرند. براي مثال پارادايم «خاطره تصادف» را در نظر بگيريد. مطالعات نشان داده‌ است اگر از نمونه‌اي اتفاقي از مردم بريتانيا‌ بپرسيد آيا فيلم تصادف ماشين شاهزاده ديانا را در پاريس ديده‌اند، حدود 50 درصد آنها مي‌گويند اين فيلم را ديده‌اند در صورتي كه چنين فيلمي وجود خارجي ندارد. » احتمالا توضيح ديگر اين است كه افرادي كه اثر ماندلا را تجربه مي‌كنند مستعد به داشتن خاطرات اشتباه هستند. فرنچ به عنوان روانكاو ماوراءالطبيعه روي مطالعات بسياري كار كرده است تا ارتباط ميان باور در ماوراءالطبيعه و تمايل به شكل دادن خاطرات اشتباه را بررسي كند. او مي‌گويد: «هر چيزي كه باعث شود اتفاقي را كه تصور كرده‌ايد را با اتفاقي كه واقعا رخ داده، با هم اشتباه كنيد يعني شما مستعد به داشتن خاطره اشتباه هستيد. تمايل به خيال‌پردازي، خلاق بودن، داشتن تخيلاتي واضح يا ساده‌تر بگويم گرايش به پرورش دنيايي رويايي همگي از عواملي هستند كه فرد را مستعد به داشتن خاطرات اشتباه مي‌كند. »

در آينده براي علم خاطره اشتباه چه اتفاقي رخ مي‌دهد؟ با استفاده از پيشرفت‌هاي اپتوژنتيك، تكنيكي كه در آن سلول‌هاي مغز اصلاح مي‌شوند تا نسبت به نور حساس شوند و سپس با استفاده از پرتوهاي ليزر خاطرات مشخصي را هدف قرار مي‌دهد، تا به حال به موش‌ها خاطرات اشتباه القا شده‌ است. سوسومو تونگاوا، عصب‌پژوهي كه در مركز RIKEN-MIT فعاليت مي‌كند اميدوار است يافته‌هاي آتي به تغيير نظر مقامات قضايي در مورد نامعتبر بودن شهادت شاهدان كمك كند.

شاو توضيح مي‌دهد مطالعات اپتوژنتيك يك قدم فراتر رفته است و در حال حاضر كاربردهاي شگرفي دارد: «همكاران فرانسوي‌ام برخي از آزمايشات را روي انسان‌ها انجام داده‌اند و سعي در حذف آسيب‌هاي روحي از حافظه كهنه سربازها دارند. بنابراين در موارد حاد، كاربردهاي بالقوه اين علم را در اختلال استرسي پس از آسيب خواهيم ديد.»

اين پيشرفت‌هاي سريع نگراني‌هايي را ايجاد كرده‌ است. فرنچ مي‌گويد: «مي‌توان ايده اين تكنيك‌ها را گسترش داد كه به واسطه گسترش‌ دستكاري در حافظه، مسائل گوناگون اخلاقي مطرح مي‌شوند. پاسخي آسان در اختيار نداريم اما شايد عاقلانه‌تر اين باشد كه همه در مورد اين مسائل نظر بدهند و فقط دانشمندان تصميم‌گيرنده نباشند. حافظه را براي درك اينكه ما كي هستيم اساسي مي‌دانند و اين صحيح است؛ و بسياري از افراد به صورت غريزي احساس مي‌كنند اشتباه است كه در احساس ديگران در مورد خودشان مداخله كنند حتي اگر اين فرد رضايت داده باشد.» با اين حال يكي از مهم‌ترين تمركزهاي تحقيقات آتي حافظه به دستگاه قضايي و مجريان قانون مربوط مي‌شود. شاو مي‌گويد: «اغلب ماموران پليس در اين باره چيزي نمي‌دانند. بسياري از وكلا هم بي‌خبر هستند. شوكه‌كننده است. اين مبحث بايد جزو دروس دانشگاهي و آموزشي آنها باشد. »

پيتر رايلي حالا 62 ساله و فروشنده قطعات اتومبيل در كانكتي‌كات است كه به پرونده‌هايي شبيه به پرونده خودش علاقه‌مند است. سال 1997 در مصاحبه‌اي با نيويورك تايمز گفته بود: «خيلي زود همه‌چيز را فراموش كردم و به زندگي برگشتم اما اين موضوعي مهم است كه روي زندگي هر كسي تاثيرگذار است. من مسوولم مردم را آگاه كنم. » راز قتل مادرش هنوز كشف نشده است. پذيرش اين نكته كه خاطرات ما آسيب‌پذير هستند و گذشته ما (تا حدي) يك داستان خيالي است نبايد مايوس‌كننده باشد. شاو مي‌گويد: «به نوعي اگر باري را كه مردم از گذشته‌شان بر دوش دارند، حذف كنيد آنها آزاد مي‌شوند. ما داستان‌سرا هستيم و آنچه اهميت دارد حالا و اكنون است. پذيرش ما را قوي‌تر مي‌كند.»

Reader’s Digest

 


حافظه شبيه به صفحه ويكي‌پدياست: «مي‌تواني واردش شوي و اطلاعات را تغيير بدهي و آدم‌هاي ديگر هم مي‌توانند اين اطلاعات را تغيير بدهند.» وقتي خاطره‌اي را به ياد مي‌آوريم پوشه‌هاي رولودكس مغزمان را ورق نمي‌زنيم تا پوشه درست را پيدا كنيم بلكه آن پوشه را از نو مي‌نويسيم. ما هر بار كه به خاطرات‌مان فكر مي‌كنيم آنها را از نو مي‌سازيم، هر بار نيز فضايي را براي جعل‌هاي بالقوه يا اشتباه خاطر آوردن باز مي‌كنيم.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون