يادآوري زخمهاي كهنه
جمال محمدي
تصادف بامداد چهارشنبه در سنندج اولين حادثه اين جاده نيست. وقتي در مورد خشم مردم و واكنششان به اين حادثه صحبت ميكنيم بايد به ياد داشته باشيم كه اين اتفاق حاصل سالها آمدورفت تانكرهاي حامل سوخت است كه از سليمانيه و عراق ميآيند و از جاده مريوان- سنندج عبور ميكنند. اين جاده در زمره وحشتناكترين جادههاي ايران است و كساني كه در آن رفت و آمد دارند، ميدانند كه به دليل حجم ترانزيت و تانكرهاي در حال عبور، مسير دو ساعته سنندج- مريوان را ظرف سه ساعت هم نميتوانند طي كنند. وضعيت اين جاده بارها و بارها منجر به تصادف شده است و تنها فكري كه به حال آن شده احداث جاده جديدي است كه از 12 سال پيش همچنان در حال ساخت است. طولاني شدن اين وضعيت سبب شده تا خطرناك بودن جاده، دشوار بودن مسير و تردد هميشگي تانكرها و ماشينهاي سنگين تبديل به ملكه ذهن مردم منطقه شود و بعد هر اتفاقي كه رخ ميدهد تمام اين زخمها و از دستدادنها تازه ميشود. اين خشم حاصل امروز و ديروز نيست، اين خشم فقط به خاطر جان باختن 10 يا 15 نفر در يك حادثه نيست، حاصل تمامي اين خاطرات بدي است كه در ذهن مردم انباشت شده و با هر اتفاق تازه خودش را بروز ميدهد. نكته دوم اين است: در كشور ما رسم بر اين شده كه با وقوع هر حادثه تلخي رييسان، مديران، استانداران و غيره جمع ميشوند و به شيوه پوپوليستي ميخواهند نشان دهند كه در صحنه حضور دارند و با مردم همراه هستند اما در كردستان حتي همين اتفاق هم رخ نميدهد. يعني اگر راهكار اصلي اين باشد كه مسوولان واقعا و به صورت ساختاري فكري براي حل مشكلات بكنند و راهكار عوامفريبانه اين باشد كه تنها به وقت حوادث خودي نشان دهند بايد بگويم كه نه تنها گزينه اول كه حتي راهكار دوم هم در اين منطقه اتفاق نميافتد و ...
اين موضوع مردم را با يك زندگي عريان و بيپناه تنها ميگذارد. من معتقد نيستم كه كردستان از همه استانهاي كشور محرومتر است چون در واقع هم اينگونه نيست. اما جنسي از محروميتهاي خاص در اين استان وجود دارد. به عنوان مثال اين احساس وجود دارد كه «ما طرد شدهايم» نميتوانم بگويم اين احساس درست است يا غلط اما احساسي است كه وجود دارد. احساس ناديدهگرفته شدن يك فضا و پيشزمينهاي را فراهم ميكند كه به محض رخ دادن يك حادثه سبب تشديد خشم و بروز آن ميشود. در حادثه تصادف سنندج، يك تانكر ترمز بريد و با اتوبوس برخورد كرد، معلوم است كه اين حادثه تقصير دولت نيست اما تبديل ميشود به نشانهاي براي بروز خشمهاي ديگري كه مردم از دولت و مسوولان دارند. مردم كردستان مشكل نبود راه و كمبود زيرساخت دارند، در بسياري از نقاط استان به لحاظ صنعتي و فني زندگي مردم انگار در سالها قبل مانده است و اين به احساس تبعيض دامن ميزند. اين وضعيت آسيبزا و بحرانزا است و همين باعث ميشود هر اتفاقي كه در كشور رخ ميدهد كردستان تبديل به يكي از نقاط مستعد براي وقوع خشونت شود. متاسفانه دولت تاكنون راهكار منطقي و علمي براي اين وضعيت اجتماعي ارايه نكرده است. استاد جامعهشناسي دانشگاه كردستان