يكي از سه تفنگدار
فرهاد فخرالديني
به گمانم سال 1340 بود كه در اركستر شماره 4 اداره هنرهاي زيبا با احمد پژمان آشنا شدم. واسطه اين آشنايي دوست مشترك هردوي ما، تيمور پورتراب بود كه خيلي زود رابطه صميمانهاي بين ما برقرار كرد. ما ضمن همكاري در اركسترها، رفتوآمد خانوادگي خوبي هم داشتيم. جالب است كه پژمان خودش به اين جمع سه نفره ميگفت سهتفنگدار. هر چند بعد از ازدواج من و البته او، اين روابط كمرنگ شد و او به خارج از ايران سفر كرد اما هر بار كه بازميگشت ديدارهايمان از سر گرفته ميشد. آن دوران من در هنرستان موسيقي ملي تدريس ميكردم ضمنا به عنوان آهنگساز و نوازنده و رهبر اركستر راديو تلويزيون ملي ايران فعاليت داشتم و خوب در خاطرم هست كه از هر فرصتي براي كنار هم بودن استفاده ميكرديم ضمن آنكه جلسات مشتركي داشتيم كه خاطرات بسيار زيادي براي من رقم زده است. زماني پژمان كه تصميم گرفت به امريكا مهاجرت كند، ابراز تمايل زيادي كرد كه من هم به همراه او به امريكا بروم اما چون اوضاع مملكت به سامان نبود، ميسر نشد. به عقيده من موسيقي پژمان هويت ملي و در عين حال تكنيك جهاني دارد. او با تجارب و تحصيلاتي كه در زمينه آهنگسازي داشته هيچوقت از ريشههاي خودش در موسيقي ايراني جدا نشده است. پژمان در آثارش هم به موسيقي محلي ايران علاقه نشان داد و هم به موسيقي رديف دستگاهي ايران؛ حتي خاطرم هست مدتي سهتار مينواخت تا نسبت به اين موسيقي اشراف بيشتري پيدا كند. او در استفاده از اين موسيقي بسيار ماهر است و ناشيانه و چشم بسته آن را به موسيقي جهاني پيوند نميزند. خاطرم هست زماني كه روي موسيقي فيلم «دليران تنگستان» كار ميكرد هر جا او را ميديدم يادداشتهايش همراهش بود و با آب و تاب فراوان درباره بخشهاي مختلف فيلم و موسيقياي كه نوشته بود، توضيح ميداد. به عقيده من پژمان يكي از آهنگسازان برجسته موسيقي ايراني است كه همواره در كارش شور و شعف فراوان داشته و دارد.