قيمت كاسه نيمه آماده تار با بهترين چوب توت؛ پانصد هزار تومان. دسته چهارتراش همراه با سرپنجه از بهترين چوب گردو خشك و آماده به كار؛ شصت هزار تومان. بست استخوان شتر تراش خورده و فوفل يا آبنوس وسط دسته آماده؛ پنجاه هزار تومان. بهترين پوست خريد عمده؛ بيست هزار تومان. پرده طبيعي؛ پنج هزار تومان. خرك شاخ روشن الگوي يحيي؛ پانزده هزار تومان. شيطانك شاخ تراش خورده و آماده پرداخت نهايي؛ هفت هزار تومان. سيم گير شاخ تراش خورده آماده پرداخت نهايي؛ چهار هزار تومان.
(چنانچه سازتراش براي ساخت شيطانك، خرك و سيمگير، شاخ خريداري كرده و خود تراش دهد قيمتهاي فوق به يك پنجم كاهش پيدا خواهند كرد.) گوشي آماده به كار براي پرداخت نهايي از بهترين چوب گردو يك بسته شش عددي؛ چهل هزار تومان. (اگر سازتراش با خريد چوب مربوطه و ارسال براي خراط، گوشي تهيه كند قيمت به شكل چشمگيري كاهش خواهد داشت چون گوشي ميتواند از باقيماندههاي چوب گردو در كارگاههاي چوببري يا رايگان يا به عنوان ضايعات خريداري شود.) سيمهاي اصطلاحا قرقرهاي 10 متري؛ چهار تا شش هزار تومان. در گرانترين حالت ممكن قيمت متريال مورد استفاده براي يك تار كمي بيش يا كمتر از هفتصد و هفت هزار تومان محاسبه ميشود.
حال بايد پرسيد چگونه و بر اساس چه معيار و ملاك و ميزاني اغلب استادكاران كه به تنهايي كار كرده و كارگر ندارند و از صفر تا صد ساخت تار را به تنهايي انجام ميدهند بابت ساخت تار بين 10 تا سي ميليون تومان از نوازنده دريافت ميكنند؟ كدام نهاد يا سازماني (اعم از دولتي و خصوصي) معياري است براي تعيين قيمت اين ساز؟
حال اگر در نظر بگيريم يك استادكار در طول سال، 10 تار آماده كرده و براي هر كدام در منصفانهترين حالت 10 ميليون تومان قيمت تعيين كند، درآمد سالانه او نزديك به نود ميليون تومان خواهد بود. اما پرسش اينجاست كه يك مدرس و نوازنده تار اگر در طول سال چهار كنسرت برگزار كند آيا ميتواند يك پنجم درآمد سالانه يك تارساز را داشته باشد؟
اين عدم تناسب، روابط نادرست بين سازندگان ساز، مدرسان و پورسانتهاي عجيب رد و بدل شده بين آنها باعث ميشود نوازندگان و مدرسان براي جبران درآمد ناچيزشان از طريق تدريس، انصاف را كنار گذاشته و به دلالي روي آورند.
نتيجه دلال شدن هنرمندان (هم در حوزه ساخت ساز و هم تدريس) باعث ميشود نسل امروز با توجه به وضعيت اقتصادي به سازهاي غيرايراني روي آورند. هر قدر هم خانوادهها علاقهمند به يادگيري ساز ايراني توسط فرزندانشان باشند، وقتي در بازار با گيتاري كه شناسنامه، ضمانتنامه و... دارد، مواجه شوند، در مييابند گيتار به مبلغ پانصدهزار تومان و كمتر نيز قابل خريداري است ديگر نيازي به تارهاي سه ميليوني بهارستانيها كه عمر مفيدشان يك سال است، نميبينند. تازه با اين فرض كه در همان يك سال از سر و كلهزدن با آن ساز بيزار نشوند.
چه كسي پاسخگوي نوازندگاني است كه بعد از سالها تمرين و ممارست براي ضبط اثر يا اجراي كنسرت هنوز ساز مناسب و توان خريد آن را ندارند؟
برخي برندهاي سازهاي غربي (نظير ويلن) كه قيمت بالايي دارند با شناسنامه به فروش ميرسند و مشخص شده است كه در ساخت هركدام از آنها چه متريالي مورد استفاده قرار گرفته است؛ جنس صفحات رو و زير ويلن، ضخامت آنها، همچنين روشهاي مختلف براي اندازهگيري ارتعاشات چوب توسط نرم افزار محاسباتي و ابزار مخصوص، كوك كردن صفحات رو و زير، توليد سيم و آزمايشهاي مربوط به آن و بسياري آزمايشات ديگر همه و همه بطور علمي مشخص ميكنند كه ساز از چه درجهاي برخوردار است و قيمت آن بر همان مبنا تعيين ميشود. اما آيا چنين امكاناتي براي تشخيصي علمي در سازهاي ايراني
وجود دارد؟
حتي بر فرض محال اگر هم وجود داشته باشد كدام يك از استادكاران دانش اين كار را دارند و اصولا آيا ابزار و دستگاههايي براي بررسي ارتعاشات اجزاي مختلف ساز ساخته شده است؟
بسياري از استادكاران يك گلدان ميناكاري يا يك جعبه جواهرات خاتم كاري را مثال ميزنند كه با متريالي كمتر از پنجاه هزار تومان ساخته شده اما به قيمتهاي نجومي چند ده ميليوني به فروش ميرسند. بعد هم ميپرسند چرا به آنها اعتراض نميكنيد؟ آنها هم نان هنر و دسترنج هنر دستي خود را ميخورند.
اما در جواب بايدگفت آن گلدان يا جعبه را كسي ميخرد كه استطاعت مالي آن را دارد براي دكور خانهاش اينقدر هزينه كند اما ساز براي يك هنرمند ابزاري كاربردي است كه اگر نتواند آن را به راحتي تهيه كند، يا دلال ميشود و تيشه به ريشه هنر ميزند يا ساز مشقي را بر طاقچه نهاده و به شغلي ميپردازد كه بتواند لقمهاي نان براي زنده ماندن به دست بياورد.
در طول ساليان اخير بسياري از استادان با بيماريهايي نظير حساسيتهاي تنفسي، مشكلات بينايي، سر دردهاي ميگرني، دردهاي عضلاني و استخواني مواجه شدهاند و بنا بر همين اتفاقات در يادداشتهاي مختلف به گونهاي با نوازندگان برخورد ميكنند كه گويي مسوول بيماري ايشان نوازندگان هستند يا بايد به اين دليل هر قيمتي گفته شد بپردازند. اما در آن سو نوازندگان نيز با دردهاي سياتيك، آرتروز گردن و ساييدگي مفاصل انگشتان و دردهاي عضلاني بيشماري دست و پنجه نرم ميكنند؛ نه منتي بر سر كسي ميگذارند و نه كسي را مسوول اين مشكلات قلمداد ميكنند و در بسياري از موارد با كمترين دستمزدها كنسرت برگزار ميكنند يا براي هموطنان در اماكن مختلف برنامه اجرا ميكنند تا بتوانند كمكاري صدا و سيما را در شناساندن موسيقي ايراني جبران كنند؛ از ماست كه بر ماست. منصف زيستن كاري است بسيار دشوار، اما اگر باطن آدمي ميل به خوب شدن داشته باشد، راحتتر از اين نوع زيستن وجود نخواهد داشت.