استفاده از رسانه، در عصر ارتباطات بخشي از زندگي روزمره ما شده است؛ آنقدر كه شايد سخت باشد زندگيمان را بدون گوشيهاي هوشمند و شبكههاي اجتماعي كه عضوشان هستيم و كامپيوترهايمان تصور كنيم.
حتي ممكن است گاهي از خودمان بپرسيم وقتي اينستاگرام، توييتر و تلگرام و واتس آپ و غيره نبود چطور وقتمان را ميگذرانديم؟
ما روزانه با خواندن خبرهاي تلخ و پر از خشونت با حسرت به روزهايي فكر ميكنيم كه خبرهاي بد را با اين سرعت نميديديم و نميخوانديم. حتي شايد با خودمان فكر ميكنيم روزهايي كه كمتر به سراغ رسانههايي كه عضوشان هستيم ميرويم، كمتر احساس اضطراب، نااميدي يا خشم را تجربه ميكنيم.
اين دوگانگي در مواجهه با فضاي مجازي، اصلا عجيب نيست و اين را در نظريههاي بعضا متضاد نخبگان رسانه شناس هم ميتوان مشاهده كرد.
خاصيت سرعت در انتقال محتوا، تعاملي و رايگان بودن، كاربرمحور بودن، تمركز زدايي در كنترل و نظارت در شبكههاي اجتماعي و… همگي ويژگيهايي است كه آنها را به تيغ دو لبهاي تبديل كردهاند كه همانقدر كه جذابند، ميتوانند ترسناك باشند. مطالعات جهاني نشان ميدهد كاربران شبكههاي اجتماعي در صورتي كه استانداردهاي بازنمايي اخبار خشونت آميز را رعايت نكنند ميتوانند كاملا مخرب عمل كنند، اما از سويي كمپينهاي بسياري در جهان نيز با تكيه بر آموزش همگاني سواد رسانهاي اين كژكاركرد را تضعيف كرده و تمركز خود را به استفاده از شبكههاي اجتماعي براي پيشگيري از خشونت يا شيوع آن در سطح جامعه قرار دادند و بسيار هم موفق بودهاند. بنابراين ميتوان نگاه تهديدآميز به فضاي مجازي را تا حدودي به عقب راند و پرسيد براي بازنمايي خشونت بايد چه استانداردهايي را رعايت كرد؟
اگرچه پاسخ به اين سوال در چند خط نميگنجد اما ميتوان به صورت گذرا به برخي از مهمترين موارد اشاره كرد:
1- امنيت و آرامش افرادي كه مورد خشونت قرار گرفتهاند بايد اولين اولويت منتشركنندگان خبر باشد. هيچ داستان خبري در صورتي كه جسم يا روان قرباني خشونت را به خطر بيندازد، ارزشمند نيست.
2- هويت قربانيان خشونت را افشا نكنيم ؛ نام قربانيان خشونت را نبايد بدون رضايت مطلق آنها افشا كرد و در صورتي كه قربانيان خشونت يا نزديكان آنها در خانههاي امن هستند، نبايد نام و نشان محل اقامتشان را افشا كرد.
3- قرباني خشونت، هرگز مقصر نيست؛ هرگز نبايد قرباني خشونت را شماتت كرد، حتي اگر سهل انگار بوده يا جرات نميكند ابعاد فاجعه را افشا كند. بايد وضعيت روحي و رواني قربانيان خشونت را مد نظر قرار داد و با همدلي آنها را به مقابله با عواقب مورد خشونت قرار گرفتن ترغيب كرد.
4- عملگرا باشيم؛ فعالان رسانهاي (روزنامهنگاران و شهروند-خبرنگاران) ميتوانند راهكارهايي كه در عمل ميتواند به پيشگيري از خشونت يا مقابله با آن كمك كند را شناسايي كنند و در كنار پوشش اخبار مرتبط با خشونت، به راههاي عملياتي مقابله با آن نيز اشاره كنند. به عنوان مثال يادداشتهاي حقوقي، روانشناسي و جامعه شناختي و اشاره به سازمانهاي حمايتكننده و… در كنار گزارشهاي مرتبط با خشونت ميتواند به قربانيان بالقوه خشونت كمك كند تا چرخه خشونت را متوقف كنند.
5- بايد به اخلاق پايبند ماند؛ موضوع خشونت نه فقط در ايران كه در سراسر جهان موضوعي حساس و پر ريسك است. بنابراين لازم است كه در پوشش اخبار خشونت، اخلاق و به خصوص اخلاق رسانهاي را مد نظر داشته باشيم و به امنيت خودمان و شخصيتهاي گزارشهايمان هميشه فكر كنيم. ابعاد حقوقي ادعاهايمان (در خصوص خودمان و قربانيان خشونت و متهمان خشونت ورزي) را مد نظر قرار دهيم و با دقت در انتخاب كلمات، جانب انصاف و دقت را رعايت كنيم.
6- چشمانداز بلندمدت داشته باشيم و در مواجهه با هر خبري بايد فكر كرد كه چه چشماندازي را دنبال ميكنيم؟ آيا ميخواهيم خشونت و ضرب و جرح و تجاوز به قربانيان خشونت كاهش پيدا كند؟ اگر هدف اين است بايد در نگاههاي تحليلي و دقيق عوامل بروز خشونت را شناسايي كنيم و بر اين اساس در كنار هر خبر و گزارش خشونت محور، به سمت كاهش عوامل خشونت زا گامبرداريم. براي مثال اگر جايي قانون راه را بر خشونت نبسته به دنبال اصلاح قانون باشيم و اگر جايي سنت خشونت را توجيه ميكند درصدد آگاهي رساني و برانداختن سنتهاي مخرب باشيم.
7- بر اساس اصول بشردوستانه رفتار كنيم. بايد بسيار مراقب باشيم كه شيوه نگارش ما منجر به انگ زني به قوميت، مذهب يا نژاد خاصي نشود و همواره حقوق انسانها را محور و اصل اساسي نوشتههايمان قرار دهيم.
اين ليست را ميتوان ادامه داد. اما چطور است با تمرين همين چند استاندارد ساده شروع كنيم؟