• ۱۴۰۳ دوشنبه ۳۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4152 -
  • ۱۳۹۷ يکشنبه ۱۴ مرداد

نقدي بر چپ نو در ايران

بازي با كلمات!

محمد صادقي

1- اگر بخواهيم به چپ نو (نئوماركسيسم) بپردازيم، بايد به آنچه در قرن بيستم و با شعار و به نام برابري، عدالت و سوسياليسم در اردوگاه چپ شكل گرفت نگاهي داشته باشيم. فقر، ستم و فلاكتي كه اردوگاه چپ (به رهبري اتحاد جماهير شوروي) در بخشي از جهان ايجاد كرد، چه در هنگامي كه آموزه‌هاي ماركسيسم لنينيسم و روش‌هاي استاليني در بخشي از جهان حكمفرما بود و چه پس از فروپاشي اردوگاه جهل و وحشت، به ظهور چهره‌ها و جريان‌هايي انجاميد كه كوشيدند با بهره از آموزه‌هايي در فلسفه، هنر، جامعه‌شناسي و روانشناسي (و نقد عقل مدرن و تكيه بر مكتب‌هايي مانند اگزيستانسياليسم، پست‌مدرنيسم و...) راه ديگري را بپيمايند.

2- انديشه و جريان چپ ماركسيستي در ايران هم داراي پيشينه است و مي‌توان گفت بيشترين تاثير را در فضاي فكري، سياسي و روشنفكري ايران گذاشته است. انديشه و جريان چپ نو (نئوماركسيسم) نيز بيشتر در فضاي ژورناليسم فرهنگي ايران جايي براي خود گشوده و در ادبيات ژورناليستي ما به يك جريان تبديل شده است. اما واقعيت اين است كه در ايران، نه اولي به طور دقيق شناسانده شده و نه دومي. زيرا نه آثار ماركس، انگلس و لنين با دقت ترجمه شده و نه آثار چپ نو به خوبي ترجمه شده و «قابل فهم» است. جريان اول بيش از هر چيزي بر پايه يك بيانيه (مانيفست ماركس و انگلس) و تعدادي رمان چپ‌گرايانه شكل گرفته يعني بر اساس شعار و نگاهي رمانتيك و كارنامه‌اي از فعاليت‌هاي سياسي و اجتماعي هيجاني از خود به جاي گذاشته است. جريان دوم هم كه در پي بازسازي و بازنگري بوده بر اساس ترجمه‌هايي كه چندان قابل فهم نيستند و سپس نوشته‌هايي مبهم و پيچيده در چارچوب ژورناليسم فرهنگي و بحث و نظرهاي محفلي به پيش مي‌رود. همچنين از ميراث چپ قديم (برخورد جزمي با انديشه و انحصارطلبي) فاصله چنداني نگرفته و با حركت در مسير غرب‌ستيزي كه جان‌مايه فكري و عملي هواداران چنين نگرش‌هايي است، كوشش دارد به نام نقد سرمايه‌داري، مسيرهاي گذشته را امتداد بخشد.

3- اين جريان در ايران از پشتوانه‌هاي فكري قوي و محكمي نيز برخوردار نيست. چنانكه مي‌دانيم، اين جريان در دهه 1340 و 1350 خود را زير تاثير ژان پل سارتر و انديشه‌هاي فلسفي و سياسي- اجتماعي او مي‌شناساند؛ در حالي كه كتاب «هستي و نيستي» يعني مهم‌ترين اثر فلسفي سارتر در سال 1394 توسط مهستي بحريني ترجمه و منتشر شده (و نياز به توضيح ندارد كه با ترجمه قبلي آن قابل قياس نيست) با اين وجود، روشنفكران ما در دهه 40 و 50 خود را متاثر از سارتر مي‌دانند! پرسش اين است كه با چه شناختي؟ و بر اساس كدام ترجمه‌ها؟ يا اينكه خودشان با زبان‌هاي انگليسي، فرانسوي و آلماني آشنايي كاملي داشته و به ژرفاي انديشه‌ها پي مي‌برد‌ه‌اند كه البته براي اثبات اين ادعا بايد به سراغ سخن و نوشته آنها رفت. آشكار است كه براي نمونه، آن بخش از انديشه سارتر در ايران شناخته شده و شناسانده شده كه در مبارزه سياسي به كار مي‌آمده؛ آن هم در اندازه نقل‌قول‌هاي كوتاه يا «جنگ شكر در كوبا» و چنين چيزهايي.

4- هنگامي كه به چپ نو در ايران مي‌نگريم، چند موضوع بيشتر به چشم مي‌آيد؛ يكي اينكه، به نقد ليبراليسم، ليبرال‌ها و نئوليبراليسم مي‌پردازند و عامل اصلي مشكلات را در اينها سراغ مي‌گيرند. در حالي كه مشخص نمي‌كنند اين جريان كجاي تاريخ ما ايستاده و چه وزني داشته و دارد؟ در حالي كه سلطه چپ بر جريان‌هاي فرهنگي و روشنفكري ما در قرن كنوني جاي ترديد ندارد. دوم اينكه، از روياي تغيير جهان، به تفسير جهان رسيده‌اند؛ آن هم تفسيرهايي كه به‌شدت نيازمند ترجمه هستند! زيرا تصور درستي از زبان روشنفكري ندارند. وقتي بحث و گفت‌وگو در ميان اهالي فلسفه و متخصصان علوم انساني در جريان است، ما با بحث و ‌گفت‌وگوهاي علمي و دانشگاهي مواجه هستيم كه اگر چيزي هم سر در نياوريم جاي تعجب ندارد ولي هنگامي كه مخاطب اين بحث و گفت‌وگوها مردم باشند، بحث و گفت‌وگوها بايد بدون ابهام و پيچيده گفتن و پيچيده نوشتن مطرح شوند و اگر غير از اين باشد جاي تعجب دارد. كار روشنفكري و كار فلسفي (علمي و دانشگاهي) با هم تفاوت دارد و اين تفاوت در نگرش اين جريان، به كلي ناديده گرفته شده است. پرسش‌هاي ديگر اين است كه كار فرهنگي و نوشته‌ها و ترجمه‌هاي آنها (كه با هدايت چهره‌هاي اصلي چپ‌گرا و در چارچوب يك انديشه پيگيري شده و مي‌شود) چه دستاوردها و ارمغان‌هايي داشته است؟ ما را در رسيدن به وضع بهتر تا چه اندازه ياري كرده‌؟ و رفتن به سراغ چهره‌ها و انديشه‌هاي پست مدرن و نقد عقلانيت، چه گرهي از مشكلات و مسائل جامعه ايراني گشوده است؟

5- جهان سرمايه‌داري و شكل وحشي آن، كه اكنون بيش از هر زمان خطرناك جلوه مي‌كند، جاي ترديد باقي نمي‌گذارد كه ما در سطح جهاني به همبستگي روزافزون براي پاسداشت آزادي، عدالت و حقوق‌بشر و مقاومت در برابر ستمگري و ديگرستيزي نياز داريم. اما عدالت‌طلبي نه با چپ ماركسيستي پديد آمده، نه با لرزش و لغزش آن از بين مي‌رود. فراموش نكنيم، اردوگاه چپ در قرن بيستم نمونه‌هاي وحشتناكي از سرمايه‎داري دولتي را در خود جاي داده بود كه بر اساس انحصارطلبي، استثمار فرهنگي و اقتصادي و فضاي بسته سياسي شكل گرفته بود... سخن آخر اينكه، بازنگري در روش‌ها و نگرش‌هاي گذشته، با پرهيز از «تعصب»، «جزم و جمود فكري»، «خشونت»، «بازي با كلمات»، «ابهام و پيچيدگي در گفتار و نوشتار» و «ساده‌سازي مسائل» معنا مي‌يابد و نه هيچ چيز ديگر.

روزنامه‌نگار

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون