آنها كه طبابت را اسباب جلا دادن روح ميكنند
سينا قنبرپور
در همين روزهايي كه نبود كارتخوان در مطب پزشكان به بحث خبري تبديل شده است، در همين زمانهاي كه همچنان وقتي بيمار و خانوادهاش گرفتار روند پرپيچ و خم درمان در بيمارستانها و هزينههاي رسمي و غيررسمي هستند، در همين روزگاري كه ويزيت پزشكان رقمي با ۴صفر به تومان است ولي زماني كه صرف معاينه بيمار اختصاص مييابد به ۴ دقيقه نميرسد، در همين دورهاي كه ميشنويم بيمار براي جراحي به اتاق عمل رفته ولي پروتزي كه بايد در بدنش كار گذاشته ميشده اصلا به كار نرفته است و در شرايطي كه دم به دم از ماجراهاي عجيب و غريب اعتمادشكن ميشنويم، هستند افراد و هستند ماجراهايي كه روزنهاي از اميد پيش رويمان ميگشايند.
شايد در ظاهر پزشكي به تجارت شبيه شده باشد، المانهاي زندگي پزشكان با ميليونرها پهلو بزند و بسياري اعداد نزد آنان حد و مرزها را شكسته باشند، اما هنوز هم هستند كساني كه طبابت را به تجارت ترجيح ميدهند. روزهايي كه ما در آن قرار گرفتهايم روزهايي پر از اخبار مربوط به خطاي پزشكي و مسامحه در قبال پزشكاني است كه دل به طبابتشان ندادهاند. روزهايي كه خيلي از ما هم دل به كارمان نميدهيم ولي انتظار نتيجه و بازخوردي در حد معجزه از آن داريم. زمانهاي كه ما ايرانيان در حال تجربه آن هستيم خيلي عجيب و غريب يا منحصر به فرد نيست. محصول فرآيندها، كنش و واكنشهاي بسياري است كه جز اين نبايد انتظارش را ميداشتيم. فقط يك تفاوت سبب شده فكر كنيم عجب شرايطي را پشت سر ميگذاريم. شبكههاي اجتماعي و رسانههاي مجازي چنان مرزها را درنورديدهاند كه هر اتفاق كوچكي ميتواند ابعاد فضايي به خود بگيرد. همهمان گوشي هوشمند داريم، هركداممان تجربه ناخوشايندي داريم سريع آن را به هر شكل ممكن و از طريق هر يك از شبكههاي اجتماعي كه ميشناسيم به اشتراك ميگذاريم. ۸۰ ميليون نفريم و چيزي حدود نصف اين جمعيت گوشي هوشمند داريم. همين هم كافي است براي آنكه اتفاقي ابعاد بزرگي ميانمان به خود بگيرد. كمتر به اين ميانديشيم كه گاهي بايد بر عيوب چشم پوشيد. حتي آموزههاي علوم جديد نظير روانشناسي را هم قرباني هيجان به اشتراك گذشتنهايمان ميكنيم. آنجا كه ميگويند نقاط مثبت را ببينيد و مثبتانديشي كنيد را رها ميكنيم و به بدبختيها و نااميديها ميچسبيم. «مظلوم» و «مظلوميت» به پديدهاي عام تبديل شده تا بتوانيم كاستيهايمان را پشت كمكاريهايمان پنهان كنيم و هرجا كم آورديم مظلومنمايي كنيم و امتياز بگيريم.
فراموش ميكنيم خوب و بد هميشه بوده است؛ نبرد خير و شرّ تا جهان هست باقي است. اينكه امروز به يمن شبكههاي اجتماعي دسترسيهايمان بيشتر و بيشتر شده و به لطف شفافيت همه سعي ميكنند صريحتر و بيپردهتر از تجربههاي تلخشان بگويند به معناي آن نيست كه تلخيها فرايمان گرفته و ديگر نفس آخرست. در ميانه ميدان هم شرّ غلبه پيدا نكرده است. در اين شرايط قرار نيست آنچه به بهانه سلامت يا حيات، اين گرانترين داشتهمان گرفتار چرخههاي نادرست سيستم درماني كشور شدهايم را تطهير كنيم يا به همان شيوه مسامحه در قبال خطاي پزشكي ما هم تساهل به خرج دهيم. مساله با يك حساب ساده رياضي قابل لمستر ميشود. حدود ۲۲۰هزارنفر از همان جمعيت ۸۰ميليوننفري كه هستيم را پزشكان در ردههاي مختلف تشكيل ميدهند. آيا قرار است هر اتفاق بدي از اين جمعيت ۲۲۰هزارنفري رقم خورد را به همه تعميم دهيم؟ يا بهتر است اگر رفتاري حسنه ديديم را چنان برجسته كنيم كه ديگرانشان هم ترغيب شوند و به آن رو بياورند؟ همينروزها كه ميلاد بوعليسينا و روز پزشك نام داشت مناسبتي ديگر هم در تقويم جاي داشت؛ روز كارمند. دولت حدود ۲.۵ ميليون كارمند دارد. روند اجرايي بسياري از امور هم به دست همين كارمندان است. اگر كارمندي خطايي كرد، اگر همانطور كه وزير ارتباطات از يكهزار و ۳۰۰ امضاي طلايي در سيستم اجرايي كشور خبر داده كه در نبود دولت الكترونيك به حفرههاي فسادخيز تبديل شدهاند بايد همه اين ۲.۵ميليون نفر را متهم كرد؟
هيچكس نميتواند منكر زمانهاي كه در آن زندگي ميكنيم و واقعيتهاي تلخ آن شود اما مساله اين است كه ما ميخواهيم در كدام جبهه جاي خودمان را پيدا كنيم. در جبهه «خير» يا در جانب «شرّ»؟ در صورتي كه به اين پرسش به درستي پاسخ دهيم آنگاه ميتوانيم آن صفت باريتعالي را كه «ستارالعيوب» را مد نظر در عملمان قرار دهيم و به جاي آنكه نقصها را برجستهكنيم اتفاقات خوب را هم ببينيم و به توسعه و نشر آن همت كنيم. آن وقت در ميان پزشكان، طبيباني را خواهيم يافت كه براي شفادادن منتظر آمدن مريض نميمانند. زحمت طي مسافت را به جان ميخرند و مشقت سفر را به زحمتي براي جلا دادن به روح خود تبديل ميكنند.