شاخ كرگدن...!
هارون يشايايي
اين روزها در دنياي مجازي موضوع كرگدن و شكار كرگدن و شكارچيان كرگدن مورد توجه و نوشتن گزارشات فراوان قرار گرفته است. خلاصه قصه اينكه شكارچيان بيرحم به شكلي ناجوانمردانه كرگدنها را در جنگلهاي آفريقا هدف قرار ميدهند و با اسلحه سنگين آنها را از پاي درميآورند و بعد از كشتن پودر شاخ كرگدن را كه احتمالا به عنوان دارو و يا به دليل اعتقادات خرافي خريدار فراوان دارد در بازارهاي مختلف جهان به قيمت گزاف ميفروشند. در اين سوداگري دست مسوولان محلي در دست شكارچيان بيرحم است و با هم از يك كاسه خون كرگدن ميخورند.از سوي ديگر ماموران محيط زيست و حمايت از حيوانات براي جلوگيري از نابودي نسل كرگدن و اقدامات سازمانيافته قاچاقچيان شكارچي دست به ابتكار و تمهيدات عجيبي زدهاند، به اين معني كه خود كرگدنها را در محل زندگي آنها در جنگلهاي آفريقا نشانه ميگيرند و با گلولههاي بيهوشكننده كرگدنها را با شرايط انساني...! بيهوش ميكنند و در شرايط بيهوشي با ارهبرقي شاخ كرگدن را ميبرند و با خود ميبرند...! و شايد با قيمتي گرانتر از فروشندگان سوداگر به همان خريداران ميفروشند و احتمالا براي اينكه نسل كرگدن براي شكارچيان آينده باقي بماند.
كه از چنگال گرگم در ربودي
بديدم عاقبت گرگم تو بودي
مشكل اين است كه در اين گيرودار نميتوان از كرگدن با آن قدرت و هيبت و متانت پرسيد: ترجيح ميدهد، با شاخ بميرد يا بيشاخ زندگي كند...؟