• ۱۴۰۳ شنبه ۲۹ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3202 -
  • ۱۳۹۳ چهارشنبه ۲۰ اسفند

سعيد ليلاز در گفت‌وگو با «اعتماد»:

جمهوريخواهان مي‌خواهند مانع از توافق هسته‌اي شوند

ديپلماسي|در حالي كه اين روزها، اميد رسيدن به تفاهم و حصول توافق ميان ايران و گروه 1+5 بيش از هر زمان ديگري شده است و آهنگ مذاكرات هسته‌اي نيز شتاب بيشتري به خود گرفته، مخالفان توافق هسته‌اي نيز اقدامات خود را بيش از زمان ديگر كرده‌اند. آخرين اقدام آنها نيز نامه 47 سناتور امريكايي است كه در نامه‌اي به دولتمردان كشورمان از احتمال تغيير در توافقنامه توسط كنگره و لغو آن از سوي رييس‌جمهوري بعدي امريكا خبر داد. نامه‌اي كه البته از سوي محمدجواد ظريف نيز بي‌پاسخ نماند. در همين باره با سعيد ليلاز در خصوص دليل اين نامه‌نگاري گفت‌وگويي داشتيم كه در ادامه   مي‌آيد:
 ‌ 47 سناتور امريكايي در نامه‌اي به دولتمردان ايراني گفته‌اند كه رييس‌جمهور بعدي اين كشور مي‌تواند توافقنامه احتمالي ميان ايران و گروه 1+5 را لغو كند. فكر مي‌كنيد اين مساله به چه ميزان مي‌تواند در راستاي خواست رژيم صهيونيستي و سخنراني بنيامين نتانياهو باشد؟

خير. نمي‌توان گفت كه اين اقدام تحت تاثير سخنراني بنيامين نتانياهو، نخست‌وزير رژيم صهيونيستي باشد چراكه اين سخنراني نتوانست هيچ موج كوچكي را در امريكا و حتي اسراييل ايجاد كند. در اين سخنراني هم دريغ از يك دروغ جديد كه مطرح شود و حرف تازه گفته شود. همان دروغ‌هاي پيشين و اتهام‌‌هاي تكراري بيان شد.

 ‌ پس ارزيابي شما از اين اقدام چيست؟

ماجرا به اين دليل است كه جمهوريخواهان هم‌اينك براي انتخابات بعدي رياست‌جمهوري در اين كشور يعني در سال 2016 در حال برنامه‌ريزي هستند و به همين دليل مي‌خواهند از موفقيت دولت دموكرات اوباما در عرصه ديپلماسي جلوگيري كنند. معمولا وقتي يك رييس‌جمهور در امريكا در دور دوم رياست‌جمهوري پيروز مي‌شود، در اين دور، بيش از هر عرصه ديگري در جهت به دست آوردن يك پيروزي ديپلماتيك تلاش مي‌كند و تلاش خود را در اين حوزه متمركز مي‌كند. موفقيت روساي جمهوري چون بيل كلينتون در بالكان و ريچارد نيكسون در برقراري رابطه با چين نيز در همين راستا است و اين پيروزي‌ها يك دستاورد براي آنها محسوب مي‌شود و آن دستاورد مي‌تواند توسط كانديداي هم‌حزبي مورد استفاده قرار گيرد. به اين دليل، جمهوريخواهان مي‌خواهند از موفقيت اوباما در پرونده هسته‌اي و حصول توافق و تبديل شدن اوباما به نيكسون ديگر جلوگيري كنند. ارزش ايران امروز چيزي كمتر از چين 1972 ميلادي براي امريكا نيست. قدرت و نفوذ ايران امروز بيش از هر زمان ديگري است. از سوي ديگر، تنش‌هاي شرق و غرب مجددا شروع شده و بحران اوكراين ‌بار ديگر غرب و شرق را به جان يكديگر انداخته است و به همين خاطر، توافق با ايران نكته كليدي است و مي‌تواند نقطه روشني براي رسيدن به موفقيت‌هاي بعدي باشد.

 ‌ سناتورها در نامه‌شان بيان كردند كه توافقنامه را تغيير خواهند داد و حتي رييس‌جمهوري بعدي آن را لغو مي‌كند. امكان چنين چيزي از منظر حقوق بين‌الملل چيست؟

عقيده دارم كه حقوق‌ بين‌الملل ابزار دست ساختار قدرت است. اين اظهارنظر كوچك‌ترين اهميتي ندارد زيرا زماني كه يك توازن ژئوپولتيك ايجاد شود، بي‌ترديد تفاهم و توافق صورت خواهد گرفت و اگر توازن هم صورت نگيرد، كسي نمي‌تواند باعث تفاهم و توافق شود. مي‌خواهم بگويم هر مذاكره‌اي ميان ايران و امريكا يا ميان هر كشور ديگري براساس يك‌سري محدوديت‌ها و نيازها صورت مي‌گيرد و وقتي توازني ميان اين محدوديت‌ها و نيازها صورت بگيرد، آنگاه توافق و تفاهم صورت مي‌گيردو اگر اين مناسبات ژئوپولتيك به سود ايران يا امريكا تغيير كند، توازن جديدي صورت مي‌گيرد و توافق مي‌تواند تغيير يابد اما هم‌اينك ميان نيازهاي دو طرف، يك توازني صورت گرفته است.

 ‌ وضعيت منطقه‌اي امريكا و ناتواني اين كشور در مقابله با گروه‌هاي تروريستي و افراطي‌اي نظير داعش به چه ميزان در رسيدن به توافق مي‌تواند موثر باشد؟

اين يك بعد مساله است ولي فقط محدود به اين بعد نيست. شرايط امروز خاورميانه را نگاه كنيد. مصر از صحنه رقابت و قدرت در منطقه خارج شده است. عربستان دچار مشكلات جدي است. قدرت جديدي در تركيه ظهور كرده كه چندان خود را وابسته به شركاي غربي‌اش نمي‌داند و مانند عربستان منافعي را براي خودش تعريف كرده است كه الزاما با منافع غرب يكسان نيست. همچنين غرب ديده است كه در تمام اين سال‌ها، حركت‌هاي تروريستي و گروه‌هاي افراط‌گرا از جانب شيعيان نبوده است. از سوي ديگر، اسراييل قدرتش در حال افول است و خود هم به راديكاليزم منطقه دامن مي‌زند و مهم‌ترين منشأ تروريسم و افراط در منطقه است. به اين دلايل، آرايش ژئوپلتيك منطقه خاورميانه تغيير جدي كرده است. بنابراين امريكا براي مبارزه با افراط و تروريسم در منطقه شريك بهتر ديگر جز ايران ندارد. تركيه خود تقويت‌كننده گروه‌هاي تروريستي است. عربستان خاستگاه آنها است و قطر هم فاينانس و بنگاه مالي‌شان است. از سوي ديگر هم ايران شرايط جديدي را دارد. اگر فقط يك طرف ما گروه تروريستي و افراطي‌اي چون طالبان وجود داشت، حال اين گروه‌هاي افراطي در غرب كشور هم وجود دارند. با اين حال، شرايط جديد و همكاري احتمالي، به معناي رفاقت ميان تهران و واشنگتن نيست.

 ‌ برخي اين رويكرد را نشات‌ گرفته از تغيير دكترين امريكا و تمايل اين كشور به شرق آسيا مي‌دانند كه بر اين مبنا، امريكا مي‌خواهد خيالش نسبت به غرب آسيا آسوده باشد. اين نظر را چقدر واقعي مي‌دانيد؟

از منظر اقتصادي اين مساله را قبول دارم ولي از منظر ژئوپلتيك اين تحليلي خام و ناپخته است. در شرايط امروز، اگر امريكا در منطقه دچار معضلات ژئوپلتيكي شود تغيير استراتژي هم نمي‌دهد. همان‌طور كه اقتصاد جهاني است، تروريسم هم جهاني است و امريكا نمي‌تواند نسبت به اين مساله بي‌توجه باشد. در مورد آفريقا نيز همين‌طور است. در آفريقا، رشد سلفي‌گري و خشونت بسيار قابل توجه است. بوكوحرام در آفريقا رشد داشته است كه شاخه‌اي از القاعده و داعش است. پس اگر امريكا مي‌خواهد ريشه‌هاي تروريسم را بخشكاند، هرچند اين مساله راهي ندارد مگر آنكه امريكا اسراييل را كنترل سازد چراكه امروز اسراييل منشأ تروريسم و بحران در خاورميانه است.

 ‌ با اين شرايط، ارزيابي‌تان از روند كلي مذاكرات چيست؟

به نظرم، روند مثبت و رو به جلو است. از نظر استراتژيك چاره‌اي جز توافق نيست. من از ارديبهشت 92 و قبل از آنكه انتخابات رياست‌جمهوري در ايران برگزار و آقاي روحاني پيروز شوند، معتقد بودم كه ايران و امريكا در مساله هسته‌اي توافق خواهند كرد زيرا هر دو طرف چاره‌اي جز اين ندارند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون