مروري بر دو اجراي شب اول فستيوال «شوآو هندز»
وحشت شاعرانه نغمههايي از قرن بيستويكم
امير بهاري
شب اول فستيوال بداههنوازي «شو آو هندز» به اجراي دو گتياريست كلاسيكنواز زن اختصاص داشت. چالش بداههنوازي براي نوازندگاني كه از سنت موسيقي كلاسيك ميآيند اين سوي ماجرا براي مخاطب هم جذاب است؛ نوازنده ورتوز كه حالا بايد بدون رپرتوار از پيش تعيينشده، نغمههايش را در لحظه خلق و ساماندهي كند. گلفام خيام البته تنها يك نوازنده نيست او آهنگساز نوگرايي هم هست و اين نگاه مدرن در اجراي او در شب اول فستيوال كاملا مشخص بود. او از نواختن نغمههايي پيوسته با آن نوع ساماني كه ما از بداههنوازي توقع داريم پرهيز ميكرد و سعي داشت با نظر به موسيقي فولكلور و حتي با استفاده از موتيفهاي سرودهاي انقلابي، فحواي جديدي از بداههنوازي ارايه كند. او در مدتي كه تنها بر سرير صحنه نشسته بود تلاش كرد تا ديدگاهش در آهنگسازي را كه قبلا با آثاري چون «نقش» معرفي شده بود، توسعه بدهد و تصوير يك نوازنده- مولف توانا را از خود ارايه كند. گذر لايه به لايه به موسيقي فولكلور ايراني تنيده در موسيقي پرتنش و افسارگسيخته خيام كه آشكارا از تغزلي شدن پرهيز ميكرد، مهمترين ويژگي اجراي او بود.
در اجراي دوم اما زوفيا بورس مسير متفاوتي رفت. اين نوازنده بسيار مسلط و شناخته شده مجارستاني، با نواختن قطعاتي از آهنگسازان شاخص معاصر رخ ديگري از يك گيتاريست كلاسيك را به نمايش گذاشت. بروس با چيدمان يك رپرتوار جذاب و پركشوقوس توانايي پنجههاي بينظيرش را با نواختن قطعاتي رمانتيك تا قطعاتي عصيانزده به خوبي نشان داد. اغلب قطعات پيچيده بودند و اجراي شاعرانه آنها كاري دشوار بود. او روي صحنه با وجود اينكه هنگام صحبت كردن محجوب بود و حتي كمي دستپاچه به نظر ميآمد، به محض شروع قطعه تبديل به يك نوازنده جسور و قدرتمند ميشد و به مدد همين موضوع ارتباط منسجم و گيرايي با مخاطبانش برقرار كرد (چيزي كه در مورد بسياري از نوازندگان مدعي داخلي به عكس اتفاق ميافتد). تسلط بيحد بورُس به تكنيكهاي متنوع نوازندگي باعث نشد تا لحظهاي از عاطفه مخاطبش غافل بماند. بله او بداههنوازي نكرد اما آنچه درصحنه رخ داد يك كلاس نوازندگي سطح بالا براي هنرمندان جوان ايراني بود.