نگاهي به اجراي زوفيا بوروس
در اولين روز «show of hands»
اميد سلطاني
«زماني كه يك قطعه موسيقي من را دربرگرفته يا لمس ميكند، دلم ميخواهد بازتابش دهم. آينهاي باشم و بيانش كنم»٭
اگر بخواهم نامي براي آنچه بوُروس مينوازد انتخاب كنم، گيتار «Meditative» احتمالا تعريف درستي خواهد بود. يگانگي بوروس براي من نه در خلق موسيقي تازه كه در خلق لحظاتي تازه از قطعاتي قديمي و بعضا رنگورورفته است. اهميت كار بوروس اهميت اجراست، نه هيچ چيز ديگر. امروزه اغلب هنرمنداني كه به شكل تخصصي روي موسيقي كلاسيك كار ميكنند و از طريق اجراي آثار ديگران، خواه مرده و خواه زنده اسمورسمي به هم زدهاند دقيقا به اين خاطر مهم هستند كه رنگوبوي خاصي به اين آثار ميبخشند. مثلا وقتي «ماوريتزيو پوليني» اثري از شوپن ميزند، شوپن متعلق به پوليني ميشود و وقتي «ولاديمير اشكنازي» از شوپن مينوازد، بخش مهمي از كيفيت صوتي پيانو متعلق است به شخص اشكنازي. بوروس هم در دو اثري كه با نشر ECM منتشر كرده، يعني En otra parte و Local Objects سراغ آثار ديگر آهنگسازان رفته و آنچه عرضه ميكند در وهله نخست حسن سليقهاش در انتخاب قطعات است و در مقام بعدي اجراي آنها است؛ يك كيفيت شخصي و كاملا زنانه. وقتي بوروس اجراي خود را در شب دهم شهريور و در مكان فرهنگسراي نياوران با قطعه «يك روز در نوامبر» آغاز كرد خبر از يك اجراي كاملا شخصي ميداد. اين قطعه كه اثر گيتاريست كوبايي لئو بروئر است، همان قطعهاي است كه شنيدنش در 15 سالگي، طبيعت ارتباط بوروس با موسيقي را تغيير داد. در ادامه اين گيتاريست مجار با اجراي قطعاتي از آهنگسازاني چون كيكي سينسي و خورخه كاردوسوي آرژانتيني، متياس دوپلسي فرانسوي و... حضار را به وجد آورد. يكي از قطعات تازهاي كه بوروس براي مخاطبان ايراني خود در نظر گرفته بود Trails Crossing از بيورن مهير بود كه با تنظيم تازهاي براي گيتار كلاسيك آن را به اجرا درآورد. اگرچه اجراهاي محبوب من از بوروس مثل Callejon de la Luna (بيسنته آميگو) و كويونبابا (كارلو دومنيكوني) جزو رپرتوار آمادهشده زوفيا بوروس براي اين اجرا نبود و همينطور از تكهتكه شدن اجرا با تشويقهاي خودمان ناراضي بودم، اما تماشاي او و گوش سپردن به صداي ژرف گيتارش لحظاتي بينظير را برايم رقم زد.
٭ زوفيا بوروس