ما در اين بازي همه تخريبگريم!
حميدرضا ميرزاده
كافي است يكبار در شبكههاي اجتماعي، مطلبي درباره شكار يا صيد پرندگان بگذاريد. ميبينيد كه تعداد زيادي از كاربران، نظراتي با ادبيات مختلف در انزجار از كشتار حيوانات و شكار تحويلتان ميدهند. اين پديدهاي بسيار خوشايند است كه بخش زيادي از جامعه بر خلاف گذشته علاقهاي به شكار حيوانات ندارد و با آن مخالفت ميكند. در صورتي كه تا همين چند سال پيش، بسياري از مردم نظرات متفاوتي درباره شكار داشتند و كم نبودند آنهايي كه خوردن گوشت شكار را به عنوان يك امتياز ميدانستند. خوشبختانه نظر اغلب كاربران شبكههاي اجتماعي درباره شكار تغيير كرده كه اين، يك دستاورد براي فعالان محيط زيست محسوب ميشود.
اما بياييد و يكبار، پستي درباره آلودگي هوا و لزوم استفاده نكردن از خودروي شخصي را منتشر كنيد! ادبياتي كه در نظرات مخاطبان ميبينيد، گرچه فرق چنداني نميكند اما اين بار مخاطب بخش زيادي از اين نظرات خود شما خواهيد بود! نه، مردم به آلودگي هوا هم علاقهاي ندارند و بهتر است بگوييم كه اتفاقا از دست آن عاصي هستند. آنها به خوبي ميدانند كه مهمترين علت آلودگي هوا، منابع آلودگي متحرك يا همان خودروها هستند. اما چرا درصد كمي از ساكنان شهرها با علم به اينكه خودروها مهمترين عامل آلودگي هوا هستند، ترجيح ميدهند باز هم از خودروي شخصيشان استفاده كنند؟ آيا علاقهاي به داشتن هواي پاك ندارند؟ يا آنكه علاقه دارند با كمك آلايندههاي هوا، زودتر جهان فاني را ترك بگويند و ديگر نگران افزايش قيمت دلار و تحريمها و ... نباشند؟!
مسلما جواب اين سوالها منفي است. اگر از مساله عادت به خودرو و تغيير سبك زندگي صرفنظر كنيم، بسياري از مردم دلايل محكمي براي استفاده از خودرو شخصي دارند؛ دوري مسيرهاي تردد، ظرفيت كم ناوگان حمل و نقل عمومي و جانمايي مراكز خدماتي از دلايل آنها براي استفاده از خودروي شخصي است. از طرفي كم نيستند آنهايي كه كيفيت پايين سوخت و خودروهاي توليدي را عامل مهمي در افزايش آلودگي هوا ميدانند كه بيراه هم نميگويند.
اما چرا همان كاربران معترض به شكار، از عملكرد خود و اطرافيانشان در استفاده از خودروي شخصي دفاع ميكنند؟ مگر نه اينكه شكار و انتشار آلايندههاي هوا، هر دو اثرات منفي بر محيط زيست دارند؟
شايد بتوان جواب اين سوال را در شناختن جزييات و شرايط دو محيط وقوع اين اثرات منفي محيط زيستي دانست. بسياري از اين كاربران ساكن شهرهاي بزرگ هستند و با شرايط و مسائل زندگي شهري به خوبي آشنايند. اما شكار در شهرها رخ نميدهد، بلكه در عرصههاي طبيعي، تالابها، كوهستانها و حاشيه روستاها رخ ميدهد. بسياري از ما شهرنشينان از شرايط زندگي، مسائل و محدوديتهاي زندگي در اين عرصهها خبر نداريم و در بهترين حالت، تصويري انتزاعي از اين شرايط داريم. كمتر از مسائل فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي آن عرصهها آگاهيم و به همين دليل، شكار را غيرقابل توجيه ميدانيم. در صورتي كه ممكن است همان روستايي اهل شكار، استفاده از خودروي شخصي در شرايط ترافيك و آلودگي هوا در شهرهاي بزرگ را غيرقابل توجيه بداند.
اگر ما در شهرها براي برطرف كردن نيازهاي خود خودرو، خيابان، اتوبان و فضاي شهري در اختيار داريم، آن فرد روستايي نيز براي برطرف كردن نيازهاي خود، عرصه طبيعي، منابع آب، حياتوحش و جنگل و مرتع را در اختيار دارد.
تضميني وجود ندارد كه ما شهرنشينان اگر در روستا متولد شده بوديم و در آنجا زندگي ميكرديم براي شكار دست به اسلحه نميبرديم يا آن روستايي اگر در شهر بود، هر روز از خودروي شخصياش استفاده نميكرد!
موضوع اصلي آنجاست كه اگر برنامهريزي صحيحي چه در ابعاد خرد و چه در ابعاد كلان براي استفاده از منابع طبيعي انجام نشده باشد، همه افراد يك جامعه براي كسب منافع خود ناگزير به تخريب منابع و وارد كردن اثرات منفي به محيط زيست ميشوند؛ اتفاقي كه در كشور ما رخ داده و اثرات آن را ميبينيم.
شكار حيوانات، استفاده از خودروي شخصي، معدنكاوي در عرصههاي حساس طبيعي، افزايش توليد ظروف يكبار مصرف پلاستيكي، بيتوجهي صنايع بزرگ به فاضلابهاي صنعتيشان، مصرف بيرويه منابع آب زيرزميني و تقريبا تمامي مسائل و مشكلات محيطزيستي، ريشه در منافعي دارند كه عايد بخشي از جامعه ميشوند. اين منافع، لزوما منافع غيرقانوني و غيراخلاقي نيستند بلكه شرايط پيچيدهاي از مقتضيات اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي در نبود برنامهريزي صحيح و هدفمند باعث مصيبتبار شدن اثرات آنها براي محيط زيست شده است.
پس بهتر است براي هر تغييري به جاي انتقاد صرف به مصاديق هر پديدهاي، اندكي شرايط به وجود آمدن آن پديده را بررسي كنيم و سعي در تغيير آن روال كنيم، به نحوي كه منافع ذينفعان آن پديده نيز در نظر بگيريم. وگرنه در اين بازي همهمان تخريبگر خواهيم بود.