• ۱۴۰۳ دوشنبه ۳ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4183 -
  • ۱۳۹۷ پنج شنبه ۲۲ شهريور

در گريز از تشريفات و تظاهرات

سيد علي ميرفتاح

اخيرا فيلمي منتشر شده از ملاقات رييس‌جمهور جوان فرانسه با نخست‌وزير ميانسال دانمارك. احتمال زياد اين فيلم را در گوشي موبايل‌تان ديده‌ايد. گويي دوتا دوست، كنار بازار با هم قرار گذاشته‌اند. نه از تشريفات خبري است و نه كسي دورباش و كورباشي مي‌گويد. در گريز از تشريفات، هر دو مقام حتي كت و شلوار رسمي هم نپوشيده‌اند. انگار دوتا مغازه‌دارند كه قرار گذاشته‌اند با هم جايي بروند و ملكي را ببينند و احيانا معامله‌اي صورت بدهند. بعد هم به جاي ماشين تشريفات و اسكورت و باديگارد و موتورسواران پليس سوار دوچرخه مي‌شوند و در خيابان‌هاي خلوت كوپنهاگ (اگر اشتباه نكنم) ركاب مي‌زنند. معاون‌ها و مشاورها و باديگاردها هم هر كدام دوچرخه‌اي برداشته‌اند و اين دو مقام ارشد را همراهي مي‌كنند. من واقعا نمي‌دانم اين كار چقدر از روي رياكاري تدارك ديده شده يا چقدر فرانسوي‌ها و دانماركي‌ها صادقانه انجامش داده‌اند. به نظرم انگيخته آنقدر مهم و جذاب و ضروري است كه نيازي نيست خودمان را سرگرم انگيزه كنيم. انگيزه هرچه باشد، حاصل كار اتفاق ميمون و مباركي است كه بايد به ديده اعتبار در آن بنگريم. چند هفته پيش هم نخست‌وزير جوان كانادا دست به همچه اقدامي زد. بعضي‌ها كار او را نمايش توصيف كردند، اما حتي اگر نمايش باشد نمايش خوب و دلپذيري است. او كه داشت از معبري رد مي‌شد، قهوه‌اش روي زمين ريخت، خودش رفت و دستمال آورد و زمين را تميز كرد. وقتي مستخدمه آمد تي بكشد، مودبانه و متواضعانه تي را از او گرفت، خودش شخصا گندكاري‌اش را تميز كرد. ما با نخست‌وزير كانادا ميانه خوبي نداريم. دو، سه باري هم عليه ما، يعني عليه جمهوري اسلامي موضع گرفته و پا روي حق گذاشته.با ماكرون هم خوب نيستيم. لااقل خيلي خوب نيستيم. در جريان برجام و بعد هم برجام اروپايي، از او توقع ديگري داشتيم كه برآورده نشد. از خيلي‌ها توقع داشتيم كه برآورده نشد. به يك اعتبار سياست يعني همين كه هيچ‌كس چنانكه توقع مي‌رود نيست. خوب يا بد، غرب، موضع مشفقانه‌اي نسبت به ما ندارد و جزو دوستان ما به حساب نمي‌آيد. نخست‌وزير دانمارك هم دوست ما نيست. مع‌ذلك انصاف حكم مي‌كند اين كار شايسته و پسنديده ايشان را در عبور از تشريفات دست و پا گير بستاييم. مثال امرءالقيس براي من يك نمونه عالي از انصاف و كرامت است. او در زمره كفار بوده اما كفرش مانع از آن نشده كه حضرت امير(ع) بهترين شاعرش بنامد و توانايي‌اش را در شعر بستايد. من از هرچه شاه و شاهزاده است البته كه بيزارم اما انصاف و عدالتخواهي حكم مي‌كند پادشاه اسپانيا را كه مثل يك شهروند عادي زندگي مي‌كند و خودش به بازار مي‌رود و مايحتاج زندگي‌اش را خودش مي‌خرد و حتي بچه‌اش را شخصا به مدرسه مي‌برد بستايم و آفرينش بگويم. مقايسه كنيد اين پادشاه را با تازه به دوران رسيده‌هاي سعودي يا امارات يا هرجاي ديگر. اصلا چرا راه دور برويم. مقايسه كنيد با مدير رده ده فلان شركت زپرتي كه براي خودش رسما دم و دستگاه شاهي ساخته با راننده و گماشته و منشي و حاجب و... گفت پس رياي شيخ به ز اخلاص ماست/ كان بصيرت باشد و اين از عماست. گيرم كه زعماي فرانسه و دانمارك و اسپانيا رياكارانه اين كار را مي‌كنند و تمام و كمال اين دوچرخه‌بازي‌ها و بازار رفتن‌ها يك فيلم سينمايي است براي خر كردن مردم. چه عيبي دارد؟ تا فيلم است از اين فيلم‌ها باشد. برعكسش بد است كه ما فيلم درست كنيم و مقامات‌مان را رداي سلطاني بپوشانيم. از روزي كه سلطنت وارد جهان اسلام شد، حقيقت دين محمدي هم به فراموشي سپرده شد. تمام آموزه‌هاي دين خدا تاكيد مي‌كنند كه خلافت شبيه سلطنت نيست و خليفه هيچ فرقي با بقيه مردم ندارد. اين معاويه بود كه شاهي را وارد دين خدا كرد و براي خودش دم و دستگاه سلطنت ساخت و اين سنت بد را بنيان گذاشت. در انقلاب اسلامي هم اصل و اساس گرفتاري ما از روزي شروع شد كه مديران مياني به هر دليلي تبديل به تافته جدابافته شدند... اما يك مشكل ديگر هم داريم كه اگر فكري برايش نكنيم مزمن مي‌شود و بيش از پيش گرفتارمان مي‌كند: تشريفات. ما متاسفانه در اغلب موارد آداب را با تشريفات اشتباه گرفته‌ايم و دانسته و ندانسته خودمان را در دام حفظ مراتب و كيش شخصيت و عجب و تشريفات دست و پا گير انداخته‌ايم و سلسله‌ مراتب صلب را در اكثر وجوه اداري‌مان وارد كرده‌ايم. ادب خوب و ضروري است، حتي معتقدم كه متناسب با فرهنگ ما تا حدودي تعارفات قلمي و زباني را هم بايد حفظ كنيم، اما از آن سو سايه تشريفات و مقررات چنان بر سرمان سنگين شده‌اند كه تبديل به يك حجاب ضخيم شده‌اند. رفته رفته مسووليت در اينجا ملازم ملوكيت شده است. يعني به ضميمه مسووليت مواهبي به شما داده مي‌شود كه خواسته و نخواسته تبديل‌تان مي‌كند به تافته جدابافته. غربي‌ها عيب و ايراد زياد دارند اما حسن هم كم ندارند.

بخصوص تجربه آنها در حكمراني مدرن به مرحله قابل تاملي رسيده است. ما از اين جهت از آنها عقبيم و گاهي اوقات راه‌هايي را طي مي‌كنيم كه آنها دويست سال جلوتر طي كرده‌اند. تازه دارند آنها در حكمراني به همان جايي مي‌رسند كه امام علي در عهدنامه مالك آنها را فهرست كرده‌اند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون