تاوان استقلال
سيد عبدالجواد موسوي
رضا اميرخاني در تازهترين نامهاش كه به نقد سياستهاي فرهنگي پرداخته كمي بيپرواتر از هميشه با دوستان سابق سخن گفته. من از اين بيپروايي هميشه استقبال كرده و ميكنم. و اصلا آن را لازمه استقلال يك نويسنده ميدانم. لعن و طعن كساني را هم كه تا ديروز عكس رضا را با افتخار بر پيشاني نشريه خود مينشاندند تاوان اين استقلال. و درست به همين دليل است كه ره ش را تا به اينجا بهترين اثر داستاني رضا ميدانم. من نميدانم رضا تا چه اندازه از ديروز خود فاصله گرفته اما اين را خوب ميدانم رضا برخلاف بسياري از دوستان سابقش مدام در حال تكرار خودش نيست. از نشت نشا تا نفحات نفت راه بسياري را پيمود و از من او تا ره ش تجربههاي بسياري اندوخت. فرمود:
هركه را شغلي است در عالم
شغل بعضيها مسلماني است
رضا اگرچه جايگاه و پايگاهي ديني دارد اما هيچوقت مسلماني را دكه و دكان نكرد. او مدام در حال آموختن بوده و ديدن و خواندن. او هنوز هم از انقلاب اسلامي سخن ميگويد و دغدغه فرداي اين سرزمين را دارد اما جنس ادبياتش با خيليها فرق دارد. بابت اين تفاوت نهتنها مستحق سرزنش نيست كه اگر كمي انصاف داشته باشيم بايد روش و منش او را ارج بنهيم. به جاي دشنام دادن به رضا و متهم كردن او به خودنمايي، حرفهايش را با تامل بيشتري بشنويم. اگرچه نويسنده ره ش قرص و محكمتر از اين حرفهاست كه با دشنامي چند از ريشههايش فاصله بگيرد اما در تبحر دوستان دشمنتراش هم شكي نيست. چنان به طرف حملهور ميشوند كه در اعتقادات بنيادينش زلزلهاي هشت ريشتري ميافكنند. دوستاني كه ميتوانند طلبه دلسوختهاي همچون محمدرضا زائري را فقط بهدليل اندكي متفاوت انديشيدن، از روضه خواندن براي امام حسين منع كنند خيلي هنرهاي ديگر در آستين دارند.