تعطيلي سالنهاي خصوصي در سايه سكوت مديران
به يك دهه قبل خوش آمديد
بابك احمدي
خبر كوتاه بود. تماشاخانه «پاليز» تعطيل شد. البته از ماهها قبل نشانههايي مبني براينكه مديريت مجموعه با مشكلات مالي مواجه شده و حياتش به شماره افتاده قابل مشاهده بود. اجراهاي متعدد در نوبتهاي فشرده بيتوجه به استهلاك تجهيزات و تاثير منفي بركيفيت طراحي صحنه نمايشها از اين جملهاند. مشابه همين اتفاق پيشتر براي تماشاخانه «دا» رخ داد و آب از آب تكان نخورد. همه به سكوت برگزار كردند و احتمالا عدهاي مسرورِ خروج رقيب از گود، خاموشي چراغ يك سالن خصوصي مهجور را به نظاره نشستند. پيشبيني ميكنم دير يا زود مشابه همين اتفاق ناميمون براي سالنهاي تئاتر «باران»، «ديوار چهارم»، «عمارت نوفلوشاتو» و بعضي ديگر نيز رخ دهد. حالا در شرايطي كه بعضي به مرثيهسرايي مشغولند، بيان اين تذكر لازم است كه امروز بيش از بغل كردن زانوي غم به ايجاد بستري براي بررسي مساله يا بحران پيش آمده نيازمنديم. در صورتبندي كلي، نخست، با وضعيت صعب اقتصادي حاكم بر دولت و مردم مواجهيم كه دير يا زود گريبان مجموعههاي هنري از اين دست را خواهد گرفت. چنانچه گالريها نيز اين اواخر با دشواريهايي مشابه مواجه شدهاند. اخطار رسانهها و كارشناسان به دولتمردان (مديران و برنامهريزان اداره كل هنرهاي نمايشي) و مديران شهري (مسوولان شوراي شهر و شهرداري تهران) نيز همواره با بيتوجهي همراه بوده است. دوم، شيوه عمل مديران اين سالنها است كه بايد ديد جز خواهش و تمنا از كارگردانان و گروههاي نمايشي كدام برنامه اقتصادي را براي ادامه گردش مالي و جذب سرمايه در سر داشته و دارند. آنهم برنامهاي در شأن فعاليتهاي يك مكان فرهنگي و نه صرفا با ديدگاه تجاري. چراكه در همين مدت كوتاه گوش عدهاي تيز شد و تصور كردند تئاتر بنگاه اقتصادي خوبي است و بنابراين فرصت را براي كسب درآمد صرف به هر قيمت غنيمت شمردند.
مساله اينجاست كه در بدو تاسيس و راهاندازي سالنهاي خصوصي و تشويق افراد به اين منظور، فعالان تئاتري هيچگاه به تدوين چارچوب و مباني اقتصادي وضعيت جديد توجه نكردند. هيچ يك از واضعان و طرفداران ايده تئاتر به اصطلاح خصوصي (كه هيچوقت روشن نشد يعني چه؟!) به خودشان زحمت طرح اين پرسش را ندادند كه «اگر روزي اوضاع اقتصادي مردم و مملكت بهم پيچيد، سرنوشت سالنها و سالنداران و سرمايههاي خصوصي چه ميشود؟» از سويي، هنگام صدور مجوز فعاليت هم توجه نشد كه درخواست از سوي يك فرد كاردان مطرح شده يا همهچيز بيشتر به واسطه روابط و نفوذ شخصي افراد شكل گرفته است.
اما در كنار تقصيري كه بر گرده فعالان تئاتري سنگيني ميكند، نبايد عملكرد مديران شهري و دولتي را در اين زمينه از نظر دور بداريم. روزنامه اعتماد به تاريخ 20/3/96 در گزارشي با عنوان «خطر ورشكستگي در كمين سالنهاي خصوصي» نسبت به لزوم حمايت نهادهاي دولتي از سالنهاي خصوصي هشدار داد. حال پرسش اين است كه در يكسال گذشته كدام مجموعه خصوصي تئاتري موفق به دريافت حمايت از شهرداري تهران يا اداره كل هنرهاي نمايشي شده است؟ تاسفبارتر آنكه در سايه بيتدبيري و مديريت آشفته تماشاخانه نيمه خصوصي مثل «ايرانشهر» روند پرداخت بودجه به اين مركز نيز قطع شده و در نتيجه بخشودگي 20 درصدي فروش بليت گروههاي نمايشي هم از سوي مديريت ملغي شده است.
بنابراين در سايه بيتوجهي و كوتاهي مديران دولتي و شهري به زودي بايد شاهد از دست رفتن همين نيمچه دستاورد مثبت هنرهاي نمايشي در زمينه افزايش سالن و جذب مخاطب باشيم. احتمالا همان دستهاي پشت پرده كه ورود پولهاي آنچناني به تئاتر را مجاز ميداند، حالا با شادماني منتظر تخته شدن در سالنهاي خصوصي است. گويي بايد بازگشت به گذشته و دوران محدود ماندن گروههاي تئاتري به چهار سالن «تئاترشهر» و «حافظ» و «ايرانشهر» و «سنگلج» را خوشباش بگوييم.