براي تهران زيبا
مرتضي بيكبياتي| تهران اين جغرافياي پهناور باگونهها و سويههاي گوناگون و متنوع خود سالهاي سال متمادي، در ابعاد و زواياي مختلف سياسي، اجتماعي، فرهنگي مركز انواع تغيير و تحولات و تاثيرات (تاثيرگذاري و تاثيرپذيري) و تلاطمات اين سرزمين پهناور بوده است و به نوعي ميتوان گفت ايرانشهر اين ميهن عزيز بوده است. زيرا كه از لحاظ مردمشناسي اين ايرانشهر توانسته است جمعيت وسيعي از لهجهها و زبانها، دين و آيينهايي از مسيحي و زردشتي و كليمي و غيره را در خود و در نهايت تساهل و تسامح و آرامش و صلح و دوستي در كنار هم بنشاند. با وجود تاخت و تازها و ساخت و سازهاي بيرويه و غيرهمگون و متعارض با روشهاي علمي و اصولي ، تهران هنوز هم آن طعم حلاوت و لذت و حس زيباييهاي خود را از دست نداده است. وقتي صبح جمعهها به قصد درك زيباييها و جذابيت دركه پاي در مسير سفر برميداري، يا وقتي در پارك شهر و سنگلج قرار ميگيري يا كمي آن طرفتر روبهروي كتابخانه، موزه و مركز اسناد روانشاد حاج حسين ملك ميايستي، شكوه و هيبت و توجه به علم و فن و فرهنگ از ذهنت عبور ميكند و از همين رهگذر قدم در خيابان وليعصر كه ميگذاري از بين چنارستانهاي داغدار ناشي از قلع و قمع و قطع شده به پارك ساعي ميرسي و در ادامه اين مسير بعد از جامجم و پارك وي، درچهارراه زعفرانيه بنياد موقوفات دكتر محمود افشار يزدي تو را به تماشا دعوت ميكند تا ببيني اين شهر چه واقفان عاشقي به اين آب و خاك داشته است. يا وقتي روبهروي دانشگاه تهران كساني چون علي اصغرحكمت، محمدعلي فروغي، علي اكبر سياسي، علي اكبر داور، ملكالشعرا بهار، بديعالزمان فروزانفر، غلامحسين صديقي، احمد بيرشك، پرويز ناتلخانلري، اميرناصر كاتوزيان و بسياري شخصيتهاي موثر معاصر ايراني از ذهنت عبور ميكنند، چه شوق و شعف و شيفتگي و غرور بياندازهاي در وجودت لبريز و بيدار ميشود. باري برگرديم به تهران و از پهنههاي مختلف شهرستانهايش از تهران و شميران و ري، رباط كريم و شهريار و از قرچك و پاكدشت و ورامين، پرديس و دماوند و فيروزكوه بگوييم كه ميراث عظيم و گرانبهاي طبيعي و فرهنگي و مذهبي بيشماري كه برخوردار است . بر اثر ساخت و سازهاي غيرمجاز درحريم منابع طبيعي و مسيلها، بيتوجهي به مساله روستاها به عنوان قلب تپنده اين شهر و شيوع مهاجرتها و بالطبع با اين هجوم بيرويه و بالا رفتن نرخ جمعيت، اين خاك خاص كه زمانهاي روستا بوده و حالا زمينه روستايياش را كمكم از دست ميدهد، و حال آن را خراب، جانش را مسموم و مغموم ميكند و آفتاب پيشاني زيباي سپيدش؛ برآمده از كرانه البرز را چروك و پير ميكند؛ پس به ياري با هم حال و جان تهران دردمند و آزرده خاطر را بد و ناخوشتر نكنيم و با فرهنگسازي همهجانبه در همه شاخصهاي موثر. با سرمايهگذاري و استفاده صحيح از اين گنجينه پايدار توسعه و تعالي عمر آن را بيشتر و منابعش را غنيتر و بر غناي ارزشها و ارمغانها و آرمانهايش بيفزاييم. تهران اين جان عزيزترين با اندام و بازواني كه از هر دريچهاي كه آن را ببينيم و بنگريم زيباييهاي فوقالعادهاي را داراست و فقط اين موارد تنها يك بخش از گوشه خاطره ذهني نگارنده اين سطرهاست كه چشمه ذوقش را برانگيخت و خوشتر آن ديد كه اين احساس زيبا را با مخاطبان و خوانندگان در ميان نهد: دبيرستان البرز، موسسه گيتاشناسي، خيابان سي تير و موزه آبگينه، تالار وحدت، بازار بزرگ تهران، تماشاگاه زمان، كاخ نياوران، امامزاده صالح و بازار بزرگ تجريش، ابنبابويه، ري و عبدالعظيم حسنياش، كاخ نياوران، موزه ملي فرش، تماشاخانه سنگلج، راسته كتابفروشيها و انتشاراتيهاي خيابان انقلاب، عمارت مسعوديه، خانه قوامالدوله، موزه هنرهاي معاصر، سراي روشن، خانه اميربهادر (انجمن آثار و مفاخر فرهنگي)، موزه سينما، عمارت شمسالعماره، موزه موسيقي، خانه شاعران، كوشك فخرالدوله، عودلاجان، سردرباغ ملي، خانه شهيد مدرس، مركز دائرهالمعارف بزرگ اسلامي، عمارت قصر فيروزه، آرامگاه ملكالمتكلمين، سر در باغ فرمانفرما، كاخ دادگستري، خانه قوامالدوله، كافه نادري، تئاتر شهر و بناهاي بيحد ديگر بماند كه تهران با ساير جاذبههاي در سطح استان بازهم از با ارزشترين شهرهاي جهان است.تا باد آباد تهران و ايران عزيز.