چه چيزي ميتواند جايگزين
يك معلم خوب شود؟
عليرضا هاشميسنجاني
در هياهوي دلار، ارز، سكه، پوشك، موشك و ترامپ و انبوه خبرهاي ريز و درشت داخلي و جهاني، كسي معلم و گراميداشت او را در دستور كار خود ندارد. ظاهرا تشكلهاي فرهنگي و بدنه اجتماعي به اين باور رسيدهاند كه «گراميداشت يك شمع و از ياد بردن همه تاريكيها، سهيم شدن در خاموش كردن همان يك شمع است». اولياي حكومت نيز نهادهاي بينالمللي از جمله يونسكو را ذيل ليبرال دموكراسي تعريف كرده، از كنار گراميداشت روز جهاني معلم (جالب است بدانيم ايران از تصويبكنندگان اين روز است) به سكوت ميگذرند و حتي از دادن يك بيانيه خشك و خالي هم پرهيز كردهاند. ولي در اين وانفسا هم بايد از معلمي و گراميداشتش گفت و هم به آينده اميدوار بود. با يك نگاه حقوق بشري ميتوان از «آموزش كيفي» به عنوان يك حق براي كودكان اين كشور سخن گفت و آنگاه با صداي بلند اعلان كرد كه «سپاسگزاري و حمايت از معلمان مقدمه يك نظام آموزشي موثر خواهد بود.» تعامل با دنيا و تجارب بشري به ما آموخته است كه «براي ايجاد توسعه پايدار و صلح دايم هيچ پيشنيازي قويتر از آموزش كيفي توسط معلمان حرفهاي، آموزش ديده، حمايت شده و با انگيزه وجود ندارد.» ولي بايد انديشيد كه چرا تلاشي براي اصلاح جايگاه معلمان صورت نميگيرد؟ چرا در تصميمات و سياستهاي آموزشي كه به معلمان مربوط است، آنها كنار گذاشته ميشوند؟ چرا غفلت از آموزش و پرورش تداوم دارد و عزمي جدي در مجموعه دولت در حل مسائل اين نهاد ديده نميشود؟ شايد عزم عمومي و ملي گرهگشاي مسائل ما باشد... به اميد آن روز!
معلم/ كنشگر صنفي- سياسي