از هنرهاي پول
غلامرضا طريقي
آهنگساز جوان چند سال پيش پيدايش شد. ميخواست آلبومي بسازد با شعرهايي از من. من طبق عادت مالوف در يكي از ديدارهايمان كه نميدانم چندمين ديدارمان بود، گفتم كه چرا روي غزلهاي منزوي كار نميكني؟ منزوي را ميشناخت اما در حد همان نام بردن. شايد يكي، دو غزلي هم از او خوانده بود و به حافظه داشت. اما بيشتر از اين نبود. راستش همان موقع توي ذوقم خورد. راستش توقع داشتم همانطور كه شاعران حرفهاي دانش وسيعي در حوزه موسيقي دارند يك آهنگساز حرفهاي موسيقي ايراني هم همين قدرها دانش و آگاهي درباره شعر معاصر داشته باشد. خودم را قانع كردم كه به عنوان شاعر بايد بدون اعتنا به توقعاتم در حد خودم تاثيرگذار باشم.
آستين بالا زدم و دست به دستش دادم كه شعر درست و درمان براي آلبومش انتخاب كنم. با وجود اينكه هر شاعري دوست دارد هم به دليل پولي كه در قبال اثرش ميگيرد و هم به خاطر بيشتر ديده شدن شعرش آثار بيشتري در آلبوم داشته باشد، من سعي كردم اداي دين كنم به موسيقي ايراني و آرمانگرايانه از كارهاي خودم كوتاه آمدم. حتي يك جاهايي خودم پيشنهاد دادم كه شعرهاي خود من و ديگران را حذف كند و شعرهاي منزوي را بيشتر كند تا آلبومي يكدستتر و با كيفيت بهتر داشته باشيم.
اسمم شد، ناظر ادبي آلبوم. در نشستهاي متعدد تقريبا كل آثار منزوي را براي دوستمان خواندم تا توانستيم سيزده، چهارده شعر انتخاب كنيم. بعد در يك پروسه طاقتفرسا روي نحوه دكلماسيون شعرها كار كرديم تا ملوديها حق شعر را ادا كند. بعد از مدتي به آرامش مطلق رسيدم. حس كردم، كاري كردهام كه وظيفهام در قبال شعر بوده.
بعد از مدتي كه آلبوم براي تنظيم به خارج از كشور رفت و برگشت متوجه شدم كه آنچه الان ميشنوم با آنچه قرار بود فرق دارد. شعرهاي منزوي هي كمتر و كمتر شده و به جايش چند تصنيف ساخته شده با شعرهاي كس ديگري كه نميدانم كيست. شعرهايي كه چيزي در مايههاي همسن ميكسهاي شعري است كه خواننده جوان پاپ انجام داد و به سرقت ادبي متهم شد.
جگرم آتش گرفت. گفتم چرا بايد يك آهنگساز اين نوشتهها را ستايش كند. چرا بايد سطح سوادش در شعر آن قدر پايين باشد كه نفهمد اينها شعر نيست. تا مدتها نگران بيدانشي بودم كه بعدها براي يكي، دو شعر از كارهاي همين آلبوم كليپ هم ساخته شد و از قضا براي كارهاي همان بنده خدا ساخته شد. بعدها ديدم همين دوستمان دارد به طرز عجيبي با آهنگسازها و خوانندههاي مختلف ديگري هم كار ميكند كه همه نامآورند. سوالم اين شد كه واقعا هيچ يك نميفهمند كه اينها كلام سرهمبندي شده آبكي است؟
بعد فهميدم كه ميدانند. اما پولي در ميان است كه باعث رونق كارزار اين دوست از راه رسيده ميشود. يكي ميآيد كه پول و سرمايه ميآورد و خزعبلات خودش را هم ميدهد كه بخوانند. شگفت اينكه يكييكي همه خوانندههاي سرشناس دارند با او اثر توليد ميكنند. فتامل.