در باب كودك درون و بنزين يارانهاي فرمايد
مهدي استاداحمد
در درونم كودكي قبراق سوخت
بود پوشك قحط و در قنداق سوخت
از خوشي فاز و نولم كرد اتصال
آنقدر هي شد دماغم چاق، سوخت
دلخوشي از بس كه چشمك زد به من
چشمهايش آه بياغراق سوخت
سر شدم از بس شنيدم حرف راست
شد دروغ آواره و حناق سوخت
تازه جز اين اتفاقات قشنگ
با محبت ميشود قاچاق سوخت