• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۲۳ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4217 -
  • ۱۳۹۷ پنج شنبه ۳ آبان

روايت يك افسانه

نگاهي روايت‌شناسانه بر «افسانه»ي نيما

فرزاد كريمي

 

 

«افسانه» يك روايت واحد نيست. افسانه مجادله‌اي است بين دو طرف گفت‌وگو كه در پاره‌اي جستارهاي گفتماني، با ذكر خاطره‌اي، قصه‌اي روايت مي‌شود. گاه اين قصه‌ها در حد طرح باقي مي‌مانند و گاه با ارايه‌ ويژگي‌هاي روايتي به گفتمان‌هاي روايي بدل مي‌شوند. بررسي اين گفتمان‌هاي روايي يا به عبارت دقيق‌تر، پاره‌گفتمان‌هاي روايي، از چند جهت حايز اهميت است. اول اينكه افسانه هر چند اولين شعر غيرسنتي ايران نيست اما اغلب به عنوان اولين شعر نو شناخته مي‌شود. نو بودن افسانه به اين دليل است كه براي نخستين بار در شعر ايران، از لحاظ فرم (شكل بيروني و دروني)، زبان و محتوا، فاصله‌اي با شعر گذشته احساس مي‌شود؛ شعري كه به الگوهاي ادبي قبلي چندان شباهتي ندارد. بخصوص نوآوري بزرگ نيما را بايد در شكل دروني و نحوه ارايه‌ منويات شخصي شاعر دانست، نه ويژگي‌هاي بيروني و قالب شعري آن. لذا نو بودن افسانه در قياس با تجربيات قبلي ادبيات است كه معنا مي‌يابد وگرنه «ققنوس» را بايد نمونه‌ برجسته‌اي از «نوبودگي» در شعر نيما دانست كه سرآغازي است بر آنچه بعدها «شعر نو»، «شعر آزاد» يا «شعر نيمايي» ناميده شد. در قالب‌هاي متفاوت با شعر سنتي، پيش از اين نيز اشعاري سروده شده بود و افسانه چه از لحاظ واژگان و افعال و چه از نظر قالب شعري، هنوز از بسياري جهات پابسته ادبيات سنتي است. دوم، ويژگي‌هاي روايي افسانه است كه مي‌توان گفتمان، روايت و توصيف را به طور همزمان در آن ديد. سوم اينكه با وجود آنكه پاره‌گفتمان‌هاي روايي موجود در آن، در بيشتر مواقع به داستان‌هاي كامل تبديل نمي‌شود، اما اين ناقص بودن به وضعيت روايي شعر لطمه‌اي وارد نكرده است. چهارم اينكه شعر آميزه‌اي است از نوستالژي‌هاي معطوف به دوران كودكي، داستان‌هاي عاشقانه، خاطره‌پردازي‌هاي ناتمام و مغازله‌اي تام و تمام بين دو نقش: عاشق و افسانه. عاشق كه بنا به گفته شاعر در سطر اول ديوانه است و افسانه با ويژگي غيرواقعي بودن؛ دو نقشي كه به‌گونه‌اي نمايشنامه‌وار در داستان حضور دارند. مجموع اين عوامل است‌كه افسانه و ديگر سروده‌هاي نيما، بلكه سروده‌هاي عصر نيما را تا سال‌ها (چيزي حدود پانزده سال) به ادبيات رمانتيك پيوند مي‌دهد. ادبيات ايران، بخصوص در زمينه شعر و به‌ويژه تحت‌تاثير موج رمانتيسم فرانسه، در دوران مشروطه و پس از آن ادبياتي رمانتيك است؛ هرچند سابقه ديرپاي غزلسرايي فارسي، ويژگي‌هايي به اين رمانتيسم مي‌بخشد كه از جهات بسيار خصلت‌هاي آن را از شكل اروپايي‌اش متمايز مي‌كند.

افسانه، گونه‌اي از روايت مدرن است. روايت‌هاي سنتي، داستان‌هايي يكپارچه و همگن هستند و غالبا بر خط ‌سير زماني مشخص حركت مي‌كنند، درهم و ناپيوسته نيستند و مخاطب از هر جا كه وارد داستان ‌شود، مي‌تواند تا پايان آن را بخواند و لذت ببرد. اما روايتي چون افسانه فاقد زمان تقويمي در طرح حوادث قصه است. خط‌ سير داستان گاه به عقب برمي‌گردد، گاه به آينده مي‌رود و فهم روايت منوط به خواندن تمامي داستان از آغاز تا پايان است. سلسله‌اي از گفتمان‌هاي روايي مجزا كه در مجموع سازنده يك روايت نيست، بلكه گفت‌وگوي دونفره‌اي را تكميل مي‌كند كه شاكله اصلي شعر است.

اصولا، نيما براي پايه‌گذاري شيوه‌اي نوين نه فقط در شاعري كه در روايتگري هم، خود قصد ارايه روايتي با مشخصات كامل آن را ندارد. (اين موضوع در مورد شعري چون افسانه مصداق دارد وگرنه سروده‌هايي مثل «خانواده سرباز»- كه تعدادشان در آثار نيما كم نيست»- از حوزه تعاريف شعر خارج شده و در حوزه نظم باقي مي‌مانند كه مورد بحث ما نيستند). ويژگي‌هاي پيش‌گفته درباره رمانتيسم موجود در اين شعر و ديگر خصوصياتي كه اين مكتب را از كلاسيسيزم پيش از آن جدا مي‌كند، باعث مي‌شود اين شعر از تعدادي پاره‌گفتمان‌هاي روايي يا پاره‌گفتمان‌هاي توصيفي تشكيل شود. پاره‌هايي كه فضاي كلي مكالمه را تشريح مي‌كند اما به ‌دليل تطويل بسيار شعر، به انسجام و ارايه يك پس‌زمينه واحد نمي‌رسد. در اين شعر، چند بند و گاهي يك بند، فضاي خاص خود را با ويژگي‌هاي مكاني و زماني متمايز از ديگر فضاها دارد.

نيما شاعري قصه‌گوست. اين روند كاري او با رسيدن به نقطه عطفي چون «افسانه» نمود آشكارتري مي‌يابد. افسانه به‌ عنوان بارزترين شعر تا زمان خود كه از قوالب سنتي شعر پا فراتر نهاده ‌است، در عين حال از منظر روايت‌پردازي نيز ويژگي‌هاي خاصي دارد كه باعث تمايز هرچه بيشتر آن از شعرهاي سنتي پيشين و نيز شعرهاي غيرسنتي‌اي مي‌شود كه پيش از نيما سروده شده بوده‌ است. افسانه از بيست‌ و دو گفتمان روايتي تشكيل شده‌ است كه به‌ دليل نداشتن قصه يا طرح به روايت نمي‌رسند و در همان سطح گفتمان روايتي يا گزارش باقي مي‌مانند. همچنين اين شعر دو روايت كامل دارد كه شيرازه اصلي اثر را نيز همين دو روايت تشكيل مي‌دهند. نيما در «افسانه»، رگه‌هايي از رمانتيسم را بروز مي‌دهد كه در آن زمان در ادبيات اروپا مدت‌‌‌‌ها بود، كنار گذاشته ‌شده بود. نيما اگرچه تحت تاثير مطالعه ادبيات اروپايي و بخصوص ترجمه آثار فرانسوي، روايت‌هايي با وجه رمانتيك ارايه مي‌دهد، اما اين رمانتيسم را بايد «رمانتيسم ايراني» بدانيم، چرا كه ويژگي‌هاي مكتبي رمانتيسم به طور كامل در آن رعايت نشده است؛ چنانكه با سرايش «ققنوس» و بعد از آن هم آثار سمبوليستي (به معناي مكتبي آن) را از نيما شاهد نيستيم. سمبوليسم او، تلطيف شده سمبوليسم اروپايي، با حفظ برخي خصيصه‌هاي رمانتيسم پيشين نيماست. تنها از «ماخ‌اولا» به بعد است كه مي‌توان شعرهاي قدرتمند و نمادگراي او را ديد و البته اغلب اشعار زيبا و به‌يادماندني‌اش نيز محصول همين دوره است. به طور كلي روايات نيما (تا پيش از «ماخ اولا»)، عموما رواياتي هستند كه اگرچه وجه داستان‌پردازانه دارند، اما عوامل دراماتيك (مانند شخصيت‌پردازي، صحنه‌پردازي و...) به‌ عنوان عوامل لازم در داستان، به‌طور منسجم و با سير منطقي خاصي مورد توجه قرار نگرفته ‌است. اين تناقض، روايت‌هاي او را به قصه‌هايي پراكنده و متشتت تبديل كرده است كه وقتي در كنار زبان دوگانه سنتي/ روزآمد وي قرار مي‌گيرند و با توجه به بلند بودن اغلب آنها، وضعيت روايي چندان مناسبي ايجاد نمي‌كنند. نيما هرچه پخته‌تر مي‌شود، هم‌ زبان سليس‌تري مي‌يابد، هم اشعارش كوتاه‌تر مي‌شود و هم زمينه‌هاي دراماتيك روايات را مورد توجه بيشتري قرار مي‌دهد و به اين ترتيب به ‌سوي روايت به معناي خاص آن سوق پيدا مي‌كند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون