• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۲۳ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4217 -
  • ۱۳۹۷ پنج شنبه ۳ آبان

از کتابِ «طنز در ادبيات تعزيه»/ 6

یزیدِ بی‌حیا گردیده بیمار...

منوچهر احترامی

(كتاب پژوهشي «طنز در ادبيات تعزيه» كه حاصل سال‌ها تحقيق زنده‌یاد استاد «منوچهر احترامي» است، چندسال پيش چاپ شد اما همچنان پخش و توزيع نشده است. به‌مناسبت ماه محرم و صفر، قسمت‌های مختصری از آن را در این ستون می‌آوریم. قسمت ششم هم، از بخشی با عنوانِ «رفتارها و موقعیت‌های طنزآمیز» برگزیده شده، با اندکی تلخیص.)

 

در مجموعه تعزیه‌نامه‌های مربوط به وقایع کربلا، «یزید» یکی از آخرین شخصیت‌های منفی این مجموعه است که وارد ماجرا می‌شود... تعزیه‌ساز حساب یزید را از حساب سایر اشقيا جدا کرده و برای نمایش مظالم او، مجلس تعزیه جداگانه‌ای ساخته و پرداخته است که با نام «ورود اهل‌بیت به شام» و «بازار شام» معروف است.

در تعزیه بازار شام، یزید همچون معاویه، خدعه‌ساز و نیرنگ‌باز توصیف شده و با «عمرو عاص»، حیله‌گر نام‌آشنایی که در قضیه حکمیت بین حضرت علی و معاویه، آن کلاه كذا را بر سر ابوموسی اشعری گذاشت، مصاحب و هم‌دم است.

يزيد:

بيا عمرو عاص! ای به غم یاورم

به خلوت نشین ساعتی در برم

بشو مرهم زخم ناسور من

که آذر برافروخت بال و پرم

بیاور کلام خداوندگار

تفأل زنم با دل داغدار

عمرو عاص:

تو دریای تزویری اندر برم

به نزد تو از مور من کمترم

یزید بهره چندانی از عمر نبرد و برخلاف پدرش، معاویه، که بیش از هشتاد سال زیست و هنگام مرگ «مدت نوزده سال و سه ماه پادشاهی جهان و چهل و دو سال امارت شام کرده بود» تنها «سه سال و دو ماه پادشاهی کرد» و «سی و نه سال عمر داشت».

عقیده‌ها بر این است که یزید پس از واقعه کربلا، به ‌جزای سیئات اعمال خود دچار آمد و گرفتار بیماری لاعلاجی شد که در کوتاه‌زمانی، او را از پا درآورد و به دیار عدم فرستاد.

در یکی از متن‌های تعزیه بازار شام، تعزیه‌ساز بخش آغازین تعزیه را به بیماری یزید و عیادت طبیب از او اختصاص داده و با ارائه کاریکاتوری از یک مریض خیالی ترسو و یک طبیب نه‌چندان عیسوی‌هوش، که حکیم‌باشی‌های پرطمطراق و کم‌سواد درباری دوران قاجاریه را به ذهن متبادر می‌کند، فضای طنزآمیزی را به‌وجود آورده است.

یزید:

شرار تب به جانم آتش افروخت

يقين خشم حسینم این‌چنین سوخت

وزیرا! آه مردم من از این درد

عمرو عاص:

چه چاره درد بی درمان توان کرد؟

یزید:

بمیرم ای وزیر از این دورنگی

عمرو عاص:

بیاور از اطبای فرنگی

یزید:

بیاور زودتر، پایی تو بگذار

عمرو عاص:

طبيب آرم کنون از بهر بیمار

عمرو عاص، بیماری یزید را از اقبال بلند حکیم‌باشی می‌داند که می‌تواند به بهانه معالجه بیمار، خود را به مرکز قدرت نزدیک کند و نانی در تنور گرم حکومت ببندد.

عمرو عاص:

طبیبا! بخت خفته گشته بیدار

یزید بی‌حیا گردیده بیمار...

گر توانی بکش، حلالش كن

رحم بر حالت عيالش کن

طبیب اگرچه ظاهرالصلاح است و خود را به هیئت بقراط و جالینوس آراسته، اما خودش بهتر از هرکسی می‌داند که چیزی نمی‌داند. لذا دلش می‌رود و پایش نمی‌رود...

ادامه دارد

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون