• ۱۴۰۳ يکشنبه ۷ مرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4218 -
  • ۱۳۹۷ شنبه ۵ آبان

فيلسوفان گسسته از جامعه

محسن آزموده

ما ايراني‌ها خيلي وقت است كه فلسفه داريم. سنت فلسفي ما كه سابقه‌‎اي بيش از هزار سال دارد، اگرچه در آغاز، سخت تحت تاثير فلسفه يوناني و ترجمه‌ آثار متفكران يوناني چون افلاطون و ارسطو است، اما خيلي زود فيلسوفان مسلمان ايراني آورده‌هاي نويي به آن افزودند تا جايي كه در حكمت‌الاشراق سهروردي و حكمت متعاليه صدرالمتالهين، ديگر تفكر فلسفي نوافلاطوني كاملا رنگ و بوي ايراني و اسلامي گرفت. حتي پيش از فلسفه نيز ما تفكري شبيه تفكر فلسفي داشتيم كه امروزه آن را حكمت خسرواني يا انديشه ايرانشهري يا تفكر ايراني فهلوويون مي‌خوانند و بعضي بر اين عقيده‌اند كه اين انديشه حتي بر متفكران باستاني يوناني نيز اثر گذاشته است. اما با وجود اين سنت ديرپا و كهن، فلسفه ايراني و بالطبع فيلسوفاني ايراني، به دلايل و عللي كه مجال تفصيل آن اينجا نيست، نتوانسته‌اند پيوند وثيقي با جامعه ايراني بيابند و در نتيجه از ميان نخبگان فكري ما، اعم از فيلسوفان، فقها، متكلمان، دانشمندان، عرفا و ادبا و شاعران، آنها كه بيش از همه در زبان و فرهنگ عمومي حضور دارند، دسته اخير، يعني ادبا و شاعران و تاحدودي عرفا هستند.

به بيان روشن‌تر، فيلسوفان ما، از فارابي و ابن‌سينا و خواجه نصيرالدين گرفته شيخ اشراق و ميرداماد و ملاصدرا، با وجود بلندي انديشه و اهميت انكارناپذيرشان، كمتر با متن جامعه ارتباط داشتند و آثارشان مخاطباني محدود در ميان اهل فرهنگ و كتابخوان‌ها داشت. در حالي كه شاعران و اديبان پارسي‌گو از رودكي و فردوسي و سنايي و خيام تا سعدي و مولوي و نظامي و حافظ و
عبيد زاكاني و خاقاني دقيقا در ميان مردم و زندگي اجتماعي آنها حضور دارند و طبقات و گروه‌ها و اقشار گوناگون جامعه، آثار آنها را مي‌خوانند و به فراخور حال و روزشان براي بيان افكار و انديشه‌ها و احساسات‌شان از آنها بهره مي‌جويند.

بر اين اساس پربيراه نيست اگر ادعا كنيم كه در تاريخ فرهنگي ما، اين اديبان و شاعران بودند و هستند كه نقشي را كه فيلسوفان و متفكران غربي ايفا مي‌كردند، برعهده دارند. مردم ما با حافظ و سعدي و خيام، هم‌سخني بيشتري دارند تا با معلم ثاني و بوعلي و حاج ملاهادي سبزواري. مخاطب اصلي گروه دوم، نخبگان فكري و معدود تحصيلكردگان بودند و هستند و آثاري چون فصول الحكمه و شفا و نجات و اسفار را اندك‌شمار فرهيختگاني مي‌خواندند و مي‌خوانند كه آموزش فلسفي ديده‌اند و به زبان مغلق و پيچيده و «مفهومي» فلسفه آشنايي دارند، در حالي كه شاهنامه فردوسي يا بوستان و گلستان سعدي را از كودكان نوآموز در مكتبخانه‌ها و مردم عامي در قهوه‌خانه‌ها تا دانشي‌مردان اديب مي‌خواندند و مي‌خوانند و هر يك متناسب با سطح فرهيختگي، از آنها خوشه‌اي بر‌مي‌چينند.

اين وضعيت در روزگار ما نيز مصداق دارد. يعني كماكان در ميان برگزيدگان فكري، اين شاعراني چون نيما و شاملو و اخوان و سهراب و فروغ و ابتهاج و نويسندگاني چون هدايت و آل‌احمد و گلشيري و احمد محمود و ساعدي هستند كه در متن جامعه حضور دارند و متفكراني و اهل انديشه‌اي چون علامه طباطبايي و داريوش شايگان و عبدالكريم سروش و رضا داوري و مصطفي ملكيان و جواد طباطبايي و سيدحسين نصر تنها مخاطباني در ميان تحصليكردگان و آشنايان با مقدمات علوم انساني مي‌يابند. در اين ميان صد البته جايگاه كساني چون علي شريعتي و آل احمد (در مقام متفكر) را بايد متمايز كرد، چرا كه اين اسامي اخير، هم به لحاظ محتوايي و هم از حيث صورت ارايه فكر، اين توانايي را داشتند كه به زباني عامه‌فهم سخن بگويند و بنويسند. اين استثناها شايد بتواند به فهم يكي از علل و عوامل جداسري فيلسوفان ما از جامعه از يكسو و موفقيت ادبا و شعرا در برقراري اين ارتباط ياري برساند. يعني در حالي كه فيلسوفان ما هم به لحاظ ماده‌اي كه بيان مي‌كردند و هم از نظر شكل بيان آنها، سخت از جامعه و تحولات آن گسسته بودند، متفكران و فيلسوفان غربي ضمن ارتباط وثيق با جامعه، در آثاري هم كه خلق مي‌كردند، مي‌كوشيدند مخاطبان متفاوت را درنظر بگيرند. يعني مثلا اسپينوزايي كه به زبان هندسي و انتزاعي فلسفي مشهور است و اثري دشوارياب چون «اخلاق» را خلق مي‌كند در رساله الهي-سياسي، به زباني مي‌نويسد كه هر باسوادي مي‌تواند بخواند و بفهمد و مسائل مبتلابه دينداران را مورد بحث قرار مي‌دهد. بگذريم از فيلسوفاني چون افلاطون و نيچه كه اين هنر را داشتند كه مطالب دشوار و انتزاعي فلسفي را به زباني چنان ادبي نوشتند كه هر خواننده‌اي بتواند به قدر فهم و درك خود از آن بهره بگيرد. البته با تخصصي شدن سخن فلسفي به ويژه در نيم سده اخير، گسستگي از جامعه و غرابت آنچه فيلسوفان بدان مي‌پردازند، يكي از مشكلات جامعه فلسفي غربي نيز هست، بگذريم كه فيلسوفان غربي كماكان به مسائل انضمامي روز توجه دارند. اما گسست جامعه ما از تفكر فلسفي، در عين قرابت با زبان شاعرانه، شايد دست‌كم يك علت ديگر نيز داشته باشد كه اگر عمري باشد، هفته آينده به آن مي‌پردازيم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون