رمان پروست و ايده بنيامين
فرهاد گوران
به درستي گفتهاند كه رمان «در جستوجوي زمان از دست رفته» مهمترين سند شكلگيري بورژوازي فرانسه است.
مارسل پروست در بيش از 3 هزار صفحه كه سراسر شرح به زمان حال آوردن حيات و ممات گذشته است از دوراني روايت ميكند كه آيينها و مناسك و جشنهاي شبانه بورژوازي جايگزين مناسبتهاي سنتي جامعه فرانسه ميشود. از اين رو چند تن از ناقدان چپ، او را «همدست بورژوازي!» دانستهاند.
با اين حال والتر بنيامين، از مهمترين چهرههاي فلسفي آلمان در نيمه نخست قرن بيستم و از اعضاي بنيانگذار «مكتب فرانكفورت» در جستار «تصوير پروست»، رمان «در جستوجوي زمان از دست رفته» را بزرگترين اثر هنري دوران مدرن دانسته است.
در جلد اول اين رمان موسوم به «طرف خانه سوان» راوي از وسواس مادربزرگش در هديه دادن به ديگران روايت ميكند. او تابلوهاي نقاشانه و آثار عتيقه را به ديگران هديه ميدهد، نه عكسها و تابلوهاي بيارزش را.
آيا والتر بنيامين ايده جستار «اثر هنري در دوران بازتوليد مكانيكي» با نظر به اين صفحه از رمان پروست در سر پرورانده است؟ بنيامين در اين جستار مهم، چنين استدلال ميكند كه در روزگار ما اثر هنري از خانهها و گالريها به حراجخانهها كشيده شده و همين فرآيند به آنجا ميرسد كه هاله(Aura) اثر هنري زوال يابد و از ميان برود.
چنانكه ديگر آثار آلبرشت دورر، ونگوگ و سزان و... بر ديوار منازل و اماكن عمومي ديده نميشود و دست بالا از نسخههاي كپي شده آنها جلوهگري ميكند.
پس، رابطه مردم و اثر هنري ناپديد و به تبع فرآيند اثرگذاري و اثرپذيري متوقف شده است؛ اثر هنري ديگر ابژهاي است براي رقابت و قيمتگذاري، تماشا و مزايده و نه همدلي و مكاشفه. پروست هنگام نوشتن اين رمان، در و پنجرههاي اتاقش را بسته و منافذ و درزها را هم با پنبه گرفته و به صداهاي دروني زمان گوش سپرده است. او ديگر صداهاي بيرون، صداهاي زمان مضارع را نميشنود.
ديوارهاي نامرئي در تاريكي اتاق ميچرخند و روياپردازي راوي واقعيت دارد. او دارد جهان را از نو ميآفريند.
اين سخن ساموئل بكت در باب رمان پروست دقيقترين سخني است كه رمز و راز كار نويسنده را نشان ميدهد؛ جهان يك بار براي هميشه آفريده نشد جهان هر روز آفريده ميشود.
ببينيد در رمان پروست، راوي با چه دقتي از هداياي مادر بزرگش حرف ميزند:«در واقع، مادر بزرگم هيچگاه راضي نميشد چيزي بخرد كه از آن نتوان بهرهاي فكري گرفت؛ حتي، هنگامي كه ميخواست به كسي هديهاي به اصطلاح مفيد بدهد، اگر بنا بود به كسي صندلي، ظرف يا عصا هديه كند، ميگشت و نوع عتيقهشان را پيدا ميكرد، انگار كه كنارافتادگي طولاني آنها، ويژگي كاربرديشان را از آنها گرفته و آمادهشان كرده باشد كه بيشتر به تعريف زندگي مردمان گذشته بپردازند تا اينكه نيازهاي ما را برآورند.
دلش ميخواست من در اتاقم عكسهايي از زيباترين چشماندازها و بناهاي تاريخي داشته باشم، اما هنگام خريدن آنها، حتي هنگامي كه موضوع عكس ارزش زيباييشناختي داشت به نظرش ميرسيد شيوه مكانيكي تصويرگري، عكاسي، بيش از اندازه سبك و عملي است»... «به دنبال شگردهايي بود كه اگر نتوانست ابتذال بازاري را به كلي كنار بگذارد دستكم آن را هر چه كمتر كند و تا آنجا كه بتواند هنر را به جاي آن بنشاند، «لايه»اي هر چه بيشتري از هنر را به كار بگيرد: به جاي آنكه عكسهايي از كليساي شارتر، چشمههاي سن كلويا كوه وزوو انتخاب كند از سوان ميپرسيد كه آيا از نقاشان بزرگ كسي آنها را كشيده بود يا نه و دوستتر ميداشت كه عكس تابلو كليساي شارتر اثر كورو، يا چشمههاي سن كلوكار هوبر روبر يا وزوو اثر ترنر را به من بدهد كه جنبه هنريشان بيشتر از عكس ساده بود اما اگرچه عكاس از تصويركردن آن شاهكارهاي هنري يا طبيعت بازداشته شده و يك هنرمند بزرگ جاي او را گرفته بود باز اين عكاس بود كه پا به ميدان ميگذاشت و آن تصوير را تصوير ميكرد. به اين ترتيب، مادر بزرگ بار ديگر با ابتذال روبهرو ميشد و باز ميكوشيد آن را پس بزند.»
* از رمان «در جستوجوي زمان از دست رفته» ترجمه مهدي سحابي