اين نويسنده فيلسوف نيست
روژين مازوجي
براي نوشتن در مورد سورن كييركگارد، متفكر ماليخوليايي بهترين توصيف خود نوشتي از اوست: اين نويسنده فيلسوف نيست، او شاعر و سخنپرداز است، متذوقي است كه نه نظام مينويسد و نه وعده نظام ميدهد، نه تعهدي به آن دارد و نه خود را وقف آن كرده است. كييركگارد در بازه مياني 30 تا 34 سالگي به شكل جنونآميزي مينويسد و غالب نوشتههاي او در اين دوره با مضاميني چون اضطرار و مرگ و گناه عجين شده است. اما علت چنين اضطراري براي نگاشتن آثارش چه بود؟ 5 فرزند ميكاييل كييركگارد(پدر سورن كييركگارد) هيچكدام بيشتر از 34 سالگي عمر نكردند و پدر، مرگ آنها را پيش از وداع خود از اين جهان ديده بود. ماليخوليايي كه كييركگارد به باور مفسران به آن دچار شده بود، ريشه در ارتباط او با پدرش داشت. پدر كييركگارد هميشه بار گناهي را با خود به دوش ميكشيد و خود را گناهكار ميپنداشت چراكه زماني كه پسر بچهاي بوده و در بياباني خلوت و تنها مانده زبان به كفرگويي گشوده بود و فكر ميكرد اينكه خداوند فرزندانش را در جواني از او ميگيرد، عقوبت و جزاي گناه نابخشوده اوست. كييركگارد كه خود را تحت همين طلسم شوم خانوادگي ميدانست، چنين باوري داشت كه تنها 4 سال از عمرش باقي مانده و آن را بايد تمام وقت صرف پروژههاي نا تمام خود كند. برجستهترين اثر او ترس و لرز درباره داستان ابراهيم است و او 3 پرسش اساسي را در اين كتاب با توجه به ماجراي ابراهيم طرح كرده و در پي پاسخي براي آنهاست. آثار كييركگارد دربردارندهي پرسشهايي چالشبرانگيز براي انسان معاصر است كه خود را در برابر تنگناهاي انتخاب ناتوان مييابد. ناميرايي كييركگارد و نوشتههايش و جذبهاش در فراخواندن چنين طيف گسترده از مخاطبان به اين دليل است كه مسائل فلسفي اين متفكر چند چهره با بيشمار نام مستعار، مسائلي پيش روي انسان عصر حاضر است.