فلسفه و سوداي صلح جهاني
محسن آزموده
ديوارنگاره مشهور رافائل (1520-1483م.) با عنوان «مكتب آتن» را احتمالا همه ديدهايم، حتي اگر عنوان خودش و خالقش را نشنيده باشيم يا ندانيم نقاش و معمار نامدار ايتاليايي آن را در سنين 26 تا 28 سالگي خلق كرده است. در اين «فرسكوي» (ديوارنگاره) پنج در هفتونيم متري (500 در 770 سانتيمتري) كه اكنون در قصر آپوستوليك در شهر واتيكان نگهداري ميشود، زير سقف شكوهمند كليسايي كه در دو سوي آن مجسمههايي از آپولو و مينهروا برپاايستادهاند، آدمياني حضور دارند در لباس يونانيان باستان؛ هر يك مشغول كار و بار خود. از عنوان نقاشي برميآيد كه اين انسانهاي ظاهرا فرهيخته، انديشمندان و فلاسفه و متفكران يوناني باشند. آشكارترين دلالت اين ادعا، كتابهايي است كه در دستان دو مردي است كه در مركز نقاشي مشغول گفتوگو با يكديگر هستند، مرد مسنتر كه شبيه لئوناردو داوينچي (1519-1452) ديگر هنرمند و دانشمند معاصر رافائل است، كتاب تيمائوس افلاطون را در دست دارد و مرد جوانتر كتاب اخلاق ارسطو را به دست گرفته است. پيرمرد با دستان ديگرش به آسمان اشاره ميكند و جوان گويي او را به زمين فرا ميخواند، اشارتي ديگر به تاييد اين مدعا كه با دو بنيانگذار شهير فلسفه روياروييم كه يكي را به جهان ايدهها، فراسوي محسوسات دعوت ميكند و ديگري از او ميخواهد كه از عالم محسوس غفلت نورزد؛ البته چنان كه مفسران گفتهاند، همه حاضران متعلق به يونان باستان نيستند و برخي از معاصران رافائل نيز در آن حضور دارند. براي نمونه غير از داوينچي، تصوير ميكلآنژ (1564-1475) سومين ضلع مثلث نيز در تصوير ديده ميشود.آن طور كه مفسران هنر نشان دادهاند، بر اساس اشاراتي از اين دست، ميتوان به هويت برخي ديگر از افراد حاضر در تابلو نيز پي برد. عموم ايشان چنان كه اشاره شد، فلاسفه و دانشمندان هستند، از سقراط و هراكليتوس و گزنفون و پارمنيدس و اقليدس و ارشميدس در غرب تا زرتشت و ابن رشد در شرق و بوئتيوس در سدههاي ميانه. نمادي براي همنشيني (سمپوزيوم) همدلانه فيلسوفان و متفكران زير يك سقف، همه مشغول بحث و فحص و تفكر و تامل. راستي آن است كه آنچه در اين تابلو به تصوير كشيده شده، آرماني است كه نخبگان نخستين سرآغاز عصر نوزايش در سر ميپروراندند؛ يافتن نوعي وحدت تفكر ميان قديم و جديد. آنها ميكوشيدند نشان دهند كه توازن و تلائمي ميان فرهنگ يونان باستان با سنت فكري مسيحي سدههاي ميانه نيست. تصور ايشان آن بود كه فيلسوفان را اگر در تالاري از آن دست كه اشاره شد، رها كنيم، در كمال آرامش و طمانينه، بدون دعوا و مرافعه با يكديگر بحث ميكنند و از يكديگر ميآموزند و به يكديگر ياد ميدهند. واقعيت اما هميشه اين اندازه آرماني و به اصطلاح «گل و بلبل» نيست. در جهان عيني و در طول تاريخ فلسفه و انديشه شاهد نزاعهاي تند و سهمگيني ميان فيلسوفان و متفكران بودهايم. انديشمندان بزرگي كه از قضاي روزگار با يكديگر همعصر بودند و ميانشان مواجهه فكري صورت گرفته است؛ به بيان دقيقتر در دنياي انضمامي، آنچه انسان را به عملي وا ميدارد، غير از انديشهها و تفكرات، امور ديگري چون خواستهها و اميال و احساسات و عواطف نيز دخيل هستند و در نتيجه كنشهاي آدميان، اعم از اينكه فيلسوف باشند يا غيرفيلسوف، هميشه متاثر از عوامل بسياري است. با وجود همه آنچه گفته شد، اما آرمان همدلي و وحدت فيلسوفان از آن دست كه رافائل به تصوير كشيده شده است، يك آرزوي موهوم و يك خيال ناممكن نيست. بسيارند فلاسفهاي چون كانت كه معتقدند با وجود همه اختلافات و تزاحمهايي كه ميان آدميان به دلايل مذكور متصور است، ميتوان جهاني را در نظر آورد كه در آن نه فقط فلاسفه و انديشمندان، بلكه همه آدميان در عين اختلافات و تنوع و چندگانگي و با وجود تكثر انديشهها و باورها، با يكديگر در صلاح و مودت زندگي كنند. كانت اين وضعيت را صلح جهاني ميناميد. قطعا يكي از شروط اصلي رسيدن به اين آرمانشهر، عقلانيت و خردباوري و تفكر و تعقل است؛ امري كه بيش از هر كس فيلسوفان را بدان فرا ميخوانند.