يك شخصيت سينمايي
سيد احمد بطحايي
شخصيتها همه يك چيزهايي دارند كه آنها را از يك فرد تيپيكال كليشهاي خارج ميكند؛ صفات و ويژگيهايي كه باعث تمييز آنها از آدمهاي ديگر ميشود. مشخصههاي چالشبرانگيز و متضاد و حتي متناقضنما. محمد - صلوات خدا بر او - نيز يك پيامبر بود. لابد مثل هزاران پيامبر پيش از خود. مردي از جنس تمامِ مردان خدايي كه از ابتدا آمده بودند و راهبهراه در حال دعوت مردم به پيروي از وجودي فوق طبيعي بودند. اما لابد يك چيز يا چيزهايي بايد باشد اين وسط كه محمد را از عيسي و زكريا و يحيي جدا كند.
بايد رفتار و سلوك و سيرهاي باشد كه بگوييم محمد مثل قبلي و قبلترهاش نبوده. من خب آنقدرها تاريخ خوانده و پژوهشگر نيستم ولي يك چيزهايي را شنيده و خواندهام كه فكر ميكنم او را سر يك پاراگرافِ تازه آورد. يا لااقل با كروشه و پرانتزي جدا كرد. چيزي كه صفتِ خاتميت را برايش خوش فرمتر و متناسبتر ميكند و خب اينها كم و بيش در كتب مورخين و اسلامپژوهشان آمده اما براي من آن چيزي كه محمد را يگانه و تك كرده تعبيري است كه عليبنابيطالب - درود خدا بر او و فرزندانش - درباره پدر همسرش در خطبه صد و هشت نهجالبلاغه گفته كه: «طبِيبٌ دوارٌ بِطِبِّهِ». كه محمد بن عبدالله - صلوات خدا بر او - چنان طبيبي است كه براي درمان و التيامِ درد انسانها ميچرخد و گردش ميكند. خب در نگاه اول عجيب و غيرقابل باور است.
يكي دكتر و طبيب باشد و بعد جاي اينكه گوشهاي بنشيند و به مريضهاش نگاه كند؛ همه اين دم و دستگاه را بگذارد كنار و برود سراغ كر و كور و كچلهاي قومش؟! اصلا اين چه پيامبري است. كسي كه با دردهاي مردمش گريه ميكند. با بيماريشان ميسوزد. مركبِ كودكان ميشود و مرافق دشمنان و اين چيزهاي عجيب و غريب و چالشبرانگيز است كه او را محمد ميكند. شخصيتي جدا و متفاوت از ماقبل.
مردي كه همه اين صفات عجيب و غريب و متضادنما را كنار هم جمع كرده و شده پيام بر. كه ته تهش برميدارد و به خدا ميگويد حساب و كتاب مومنين را به او بسپارد. كه خدا هم دستش به قازورات من و امثال من نرسد. يك رفيق خوب. يك شخصيت متعالي.