موسيقي كانتمپروري چيست؟
احسان مطوري
كلماتي مثل امروز، نو و نوين شايد انتخاب خيلي دقيق و مناسبي براي سبك موردنظر نباشند اما اين كمبود واژهها در ادبيات ما و عدم كاربرد صحيح واژگان وارداتي، سختترين بخش انتخاب واژه فارسي درست براي Contemporary است.
اما سبكي كه موردنظر ماست يكي از پرمخاطبترين سبكها در بين موزيسينهاي امروزي است. در دهه ۴۰ شاهد آن بوديم كه بعضي از موزيسينهاي تحصيلكرده در مكتب موسيقي كلاسيك يا سنتي با روي آوردن به فرمها يا فضاهاي خلاقانه در موسيقيشان و با رويكرد كاملا نو به مكتبي كه در آن به تحصيل پرداخته بودند، به خلق آثاري به مراتب تاثيرگذار و پرمخاطب روي آوردند. البته اين به آن معني نيست كه هر موسيقي كه به روز ساخته شود پس نوين است.
راديوها در سالهاي ۶۰ تا ۷۰ ميلادي بيشتر سراغ موزيسينهايي ميرفتند كه موسيقي جديد و صدايي تازه براي شنوندگان آنها داشتند.
رفته رفته اين صداها در فهرست محبوبها قرار گرفت تا جايي كه كمپانيهاي انتشارات موسيقي هم بيشتر نگاه خود را به اين سبك جديد تازه و پرطرفدار معطوف كردند. اما وجه اشتراك تمام اين موزيسينها داشتن تحصيلات موسيقي كلاسيك بود. آيا شكل امروزين ساخت موسيقي شبه كلاسيك را
Contemporary ميناميم؟ آيا تركيب فلامينكو و راك با چاشني موسيقي سنتي، تداعيگر موسيقي نوين فعلي است يا چيزي در اين ميان كم است؟ آيا تركيب شعر ادبيات كلاسيك با موسيقي مدرن،
Contemporary است؟ واژه زمان، اصليترين حلقه در تكميل اين دايره است؛ زمان در موسيقي يعني فضا و فرهنگ حاكم و تاثيرگذار روي اثر يك هنرمند در لحظهاي كه در آن زندگي ميكند. تحتتاثير اين شاخص و روي سنگ بناي موسيقي كلاسيك، موسيقي توليد ميشود كه آن را Contemporary ميناميم.
موزيسينهايي مثل فيليپ گلاس يا جان آدامز مثال درستي از سبك Contemporary با حفظ قواعد بالا هستند. اينها افرادي هستند كه تحصيلات آكادمي موسيقي كلاسيك را در كنار تاثير زمان و حضور در فضاهاي نوين تجربه كردند و از مخاطبان پرشماري برخوردار شدند. رفتهرفته با اهميت بيشتري كه به معرفي فرهنگ كشورها داده شد، موزيسينهاي كلاسيك در كنار موزيسينهاي موسيقي مناطق مختلف دنيا قرار گرفتند چنانكه در سالهاي ۱۹۸۰ تا ۱۹۹۰ شاهد آثار توليد شده متنوعي هستيم كه رنگ و بوي موسيقي جهاني در تلفيق با موسيقي كلاسيك به خود گرفتهاند. به قول ديود دل ترديسي، بهترين تعريف براي
Contemporary اين است كه موزيسين كلاسيككاري كه تعصب ندارد و تحتتاثير فضايي كه در آن زندگي ميكند، خالق اثري ميشود كه در بيان امروزش ميگنجد! با اين تعاريف شايد بهتر باشد
Contemporary را فرزند خواندهاي براي موسيقي كلاسيك بدانيم كه شباهت بسيار كمي به پدرخواندهاش دارد و بيهيچ تعصبي و بدون وامخواهي از هيچ سبك ديگر به خلق اثر در زمان حال خود ميپردازد. آهنگساز اين سبك، موسيقي را وسيلهاي براي تعريف امروز خود ميداند و با آن به خلق اين تصوير ميپردازد.