همسايه، همكيش و رقيب
جعفر حقپناه
در روابط قدرتهاي منطقهاي مانند ايران و تركيه بايد دو سطح متغيرهاي به هم پيوسته را شناسايي كنيم. هر يك از اين دو متغير مهم، نقش موثري در سطح روابط دوجانبه ميان تهران و آنكارا بازي ميكنند. پويشهاي منطقهاي و پويشهاي جهاني، هر يك چه به صورت متغير مستقل و چه به شكل متغير همبسته، بر روابط دو كشور موثر هستند. تهران و آنكارا، بنا بر تعريف منافع مشترك در منطقه و مسائلي كه از همجواري جغرافيايي دو كشور نشات ميگيرد، به شكل جبري نيازمند همكاريها و روابطي با يكديگر هستند، همزمان ملاحظات بينالمللي و نقشي كه دولتها و قدرتهاي فرامنطقهاي در روابط خارجي دو كشور دارند، ميتواند بر روابط دوجانبه دو كشور موثر باشد. طرفه اينكه تنها عامل موثر در روابط ميان تهران و آنكارا، انگيزه و اراده دو پايتخت نيست و مسائل بينالمللي هم در اين رابطه موثر است و ملاحظات دو كشور در رابطه با قدرتهاي جهاني، ميتواند بر سياستگذاري در روابط دوجانبه نقش بازي كند. در اين شرايط، رفتار دولت امريكا، به صورت مشخص ميتواند در روابط ميان آنكارا و تهران موثر باشد. استراتژي سالهاي اخير امريكا مبني بر بيميلي به پرداخت هزينه براي حفظ امنيت در غرب آسيا و به صورت ويژه خاورميانه، نقش موثري در مسائل جاري منطقه داشتهباشد. از سال 2009 به اين سو، خاورميانه به نوعي دچار خلأ قدرت شده است. با كاهش حضور امريكا در خاورميانه، رقابت ميان قدرتهاي منطقهاي و...
ديگر قدرتهاي منطقهاي براي پر كردن اين خلأ افزايش شديدي يافته است. اين ميل به پر كردن جاي خالي امريكا در خاورميانه باعث شده است تا قدرتهاي منطقه غرب آسيا، از يك طرف وارد همكاري با يكديگر شوند و از سوي ديگر رقابتهايي را ايجاد ميكند. از يك طرف كشورهايي مانند ايران و تركيه براي كاهش هزينههاي امنيتي و حفظ ثبات مرزهاي خود نيازمند همكاري نزديك هستند و از سوي ديگر، ميل به تصرف قدرت بيشتر در شرايط خلأ قدرت، به رقابت ميان آنها دامن ميزند. در شرايط كنوني روابط تهران و آنكارا آميزهاي از رقابت سخت و همكاري تنگاتنگ است. اين شرايط ميتواند از لحاظ گفتماني، سياسي و اقتصادي روابط دو كشور را تحت تاثير قرار دهد و در نهايت در بلوكبنديهاي جديد منطقه خود را نشان بدهد.
همكاريهاي منطقهاي ميان دو كشور، بهشدت تحت تاثير مناسبات بينالمللي قرار دارد، با اين حال مناسبات دوجانبه ميان تركيه و ايران، تا حد زيادي مستقل از اثرات قدرتهاي جهاني است. در سالهاي اخير مشخص شده است كه دو كشور به بلوغ سياسي رسيدهاند و بر اساس تجارب تاريخي و پيوندهاي تمدني و فرهنگي، روابط دو كشور تا حدي عميق شده است كه كمترين تاثير را از تحولات منطقهاي و بينالمللي ببيند، هر چند نميتوان گفت كه روابط دوجانبه دو كشور، كاملا نسبت به تاثير قدرتهاي جهاني مصون است، به ويژه اينكه اقداماتي مانند تحريمهاي امريكا عليه جامعه بينالمللي براي جلوگيري از تجارت با ايران، ممكن است بر سرعت رشد و توسعه روابط دو كشور تاثير بگذارد. اما بلوغ سياسي در تهران و آنكارا باعث شده است كه هر اندازه رقابتهاي منطقهاي شديد باشد و هر اندازه كه اخلالگريها و خرابكاريهايي از سوي قدرتهاي جهاني در روابط دو كشور صورت بگيرد، باز هم مناسبات دوجانبه دچار تنش نميشود. وابستگي متقابل تركيه و ايران به يكديگر و درك كافي از اهميت اين رابطه باعث ميشود كه با وجود همه عوامل و محركهاي فرامنطقهاي، اراده و انگيزه براي گسترش روابط دو كشور كمتر تحت تاثير قرار گيرد. در نتيجه با وجود تحريمهاي امريكا و اثر مهمي كه ميتواند بر مناسبات تجاري ايران با كشورهاي خارجي داشتهباشد، همچنان سطح روابط تجاري و سياسي تهران و آنكارا در بهترين وضعيت ادامه خواهد يافت.
مساله سوريه
مهمترين مساله جاري در منطقه براي تهران و آنكارا در شرايط كنوني، بحران سوريه است؛ بحراني كه هم ايران و هم تركيه، هم براي فروكش كردن آن تلاش ميكنند و هم براي تضمين نفوذ خود. در اين ميان نقش بازيگران ديگر در سوريه، همچنان ميتواند در برهمكنش دوكشور در سوريه موثر باشد. اعلام خبر خروج نيروهاي امريكايي از سوريه، يك تحول جدي در شرايط كنوني است، ابعاد اين تصميم هنوز مشخص نشده است و ميتوان تصور كرد كه امريكا حاضر نيست به سادگي جايگاه خود را در آينده سوريه از دست بدهد. بر اساس راهبردي كه در يك دهه اخير از سوي امريكا شاهديم، كاخ سفيد علاقهمند به از دست دادن نفوذ خود در منطقه نيست، بلكه علاقهمند است نفوذ بيشتر را با هزينه بسيار كمتر به دست بياورد. اهرم امريكا در سوريه، چه براي فشار بر تركيه، چه براي استمرار حضور در خاك اين كشور و چه براي جلوگيري از افزايش نفوذ ايران در منطقه، گروههاي مسلح كرد بودند. در شرايطي كه به نظر ميرسد موسم ميوهچيني بازيگران از بحران داخلي سوريه فرارسيدهباشد، بسيار دور از ذهن است كه تصور كنيم امريكا بدون دريافت مابهازاي مشخص حاضر به رها كردن اهرمها و عقبنشيني از سوريه ميشود. عقبنشيني امريكا از سوريه، قطعا به معناي تغيير استراتژي امريكا در خاك سوريه است نه به معناي كنار گذاشتن سوريه. امريكاييها از اعلام اين خبر، براي بهرهگرفتن از امتيازهاي ويژه و استفاده از آن در مذاكرات با تركيه استفاده خواهند كرد و قطعا اين اقدام آنها ميتواند بر همكاريها ميان ايران، تركيه و روسيه در آينده سوريه موثر باشد.