دست خارجي در قهر فلسطين
مجتبي اماني
موضوعي كه باعث ميشود گروههاي فلسطيني در روابط ميان خود و ديگر طرفها همواره دچار اشكال شوند، معجوني از مسائل امنيتي و مديريت مناطقي است كه بر آن تسلط دارند. همين امر باعث شده كه شاهد حاكميت دو دولت متفاوت در سرزمينهايي باشيم كه رژيم اشغالگر، مديريت آن را در اختيار فلسطينيان قرار داده است. مساله تقسيم قدرت و مسووليت، ميان گروههاي قدرتمند همواره يكي از اصليترين موارد اختلاف ميان گروههاي فلسطيني است، مضاف بر آن مساله به رسميت شناختن اسراييل و گفتوگو با رژيم اشغالگر و روند سازش، مسائل مورد اختلاف ديگري است كه گروههاي فلسطيني را از يكديگر جدا ميكند. هر يك از دو گروه اصلي فلسطيني، يعني حماس و فتح كه اكنون قدرت را در نوار غزه و كرانه باختري رود اردن در اختيار دارند -و در ابعاد كوچكتر گروههاي ديگر- هر زمان منافعشان در گفتوگو با طرف مقابل به خطر ميافتد از همه ابزارهايي كه در اختيار دارند براي تحت فشار گذاشتن طرف مقابل استفاده ميكنند. فرمان محمود عباس، رهبر فتح و رييس تشكيلات خودگردان فلسطيني براي انحلال شوراي قانونگذاري فلسطين نيز از همين نوع اقدامات بود. محمود عباس بر اساس موقعيتي كه تشكيلات خودگردان فلسطيني به دست آورده، معتقد است كه فقط يك دولت فلسطيني، تحت رهبري شخص او بر همه سرزمينهاي تحت اختيار فلسطينيان مسلط باشد و گروه حماس بايد به تسلط و رهبري او گردن بنهد، اما حماس و ديگر گروههاي فلسطيني كه قدرت زيادي در غزه در اختيار دارند و از پشتيباني مردمي برخوردارند، حاضر نيستند كه اين شرط را بپذيرند و علاقهمند به نوعي تقسيم قوا ميان گروههاي فلسطيني هستند. دولت مصر در اين ميان علاقهمند است كه با استفاده از موقعيت خود در مرزهاي نوار غزه به عنوان يك قدرت موثر در امور فلسطين وارد گفتوگوهايي بشود، اما در واقع مجموعه اقدامات مصر به گونهاي تنظيم ميشود كه رضايت واشنگتن و تلآويو را در پي داشته باشد و به نوعي در راستا اقدامات و اهداف امريكا و رژيم صهيونيستي باشد. حماس هم به دليل اينكه در مرز رفح، تنها نقطه تماس نوار غزه با جهان خارج، با دولت مصر همجوار است، مجبور است تا به نوعي خواستههاي مصريها را در نظر بگيرد و شكلي از رابطه را با قاهره حفظ كند. حماس و فتح به جز امريكا، مصر و رژيم صهيونيستي، مجبورند كه رضايت بسياري از بازيگران خارجي ديگر را نيز در مباحث خود در نظر بگيرند.
براي مثال محمود عباس كه همواره خودش را در محور جهان عرب تحت رهبري رياض تعريف كرده، مجبور است از سياستهاي رياض بدون حق اظهارنظر پيروي كند. عربستان سعودي در سياست خارجي خود به ويژه در مساله كشورهاي عربي خاورميانه همواره سياست «همه يا هيچ» را در پيش گرفته است، در واقع محمود عباس و تشكيلات تحت رياست او مجبور است براي استمرار حمايت سعوديها از خود يا همه خواستهها و مطالبات رياض را به هر شكلي عملي كند يا اگر كوچكترين سرپيچي نشان داد، منتظر قطع كامل حمايتهاي عربستان باشد. تهديد رياض براي قطع كامل حمايتها از تشكيلات خودگردان فلسطيني در صورت كوچكترين انحراف از اوامر پادشاهي عربستان باعث ميشود كه محمود عباس در شرايطي ناپايدار همواره در سايه هراس از دست دادن كامل قدرت به سر ببرد. از طرف ديگر مصريها در عين حال كه نقش ميانجي را در مذاكرات آشتي فلسطيني بازي ميكنند، علاقهمند هستند كه به دليل نزديكي گروه حماس با اخوانالمسلمين انتقام اعتراضات و دوران حكومت محمد مرسي را در اين كشور از حماس و نواز غزه بگيرند. در نتيجه به نظر ميرسد كه علاوه بر تمام اختلافاتي كه ميان گروههاي فلسطيني وجود دارد و تمام مشكلاتي كه زندگي تحت اشغال براي فلسطينيان ايجاد كرده است، نقش بازيگران خارجي مدعي حمايت از فلسطين هم يك بار مضاعف بر دوش آنها شده است كه با گروكشي، فشار و تهديد مسير پيشرفت مذاكرات آشتي ميان گروههاي فلسطيني را سد كردهاند.
در اين ميان برخي از كشورهاي اسلامي هم هستند كه با چشمداشت كمتري آمادگي كمك به حل و فصل مسائل ميان فلسطينيها را دارند. برخلاف عربستان سعودي كه در برابر حمايت از گروههاي فلسطيني انتظار حرفشنوي و فرمانبرداري كامل دارد و از آنها تضمين ميخواهد كه در صورت دريافت حمايت رياض با هيچ كشور اسلامي ديگري مستقيما همكاري نكنند، كشورهايي مانند جمهوري اسلامي ايران و قطر با نگاهي بازتر و چشمداشتي كمتر حمايت خود را از فلسطينيان ادامه ميدهند. براي تهران و دوحه، حمايت عربستان از گروههاي فلسطيني يك امر پذيرفتني و كمك مضاعف محسوب ميشود، در حالي كه براي رياض كمك ايران و قطر به گروههاي فلسطيني يك امر غيرقابلپذيرش و نافي رابطه محسوب ميشود. قطر همواره تلاش كرده است تا از نظر مادي كمكهايي را در اختيار گروههاي فلسطيني قرار دهد و ايران نيز همواره براي مشاوره و انتقال تجربههاي دفاعي و حمايت از مقاومت در برابر اشغالگري آمادگي داشته است. تهران و دوحه آمادگي رساندن همين حمايتها را به گروههاي ديگر فلسطيني هم دارند، اما شرط رياض براي استمرار رابطه با تشكيلات خودگردان فلسطيني باعث شده است كه اين تشكيلات از حمايت ايران و قطر منصرف شود و حماس هم به دليل روابطش با تهران و دوحه از حمايتهاي عربستان بينصيب مانده است. سعوديها با ناكامي در يمن و شكست چندباره در پيشروي در حديده، دچار سرخوردگي بيشتري شدهاند. از آنجا كه رياض، يمن را بخشي از يك جريان بزرگتر و از مجموعه مقاومت در منطقه ارزيابي ميكند، در نتيجه بيش از پيش بعد از سرخوردگي از تصرف كامل يمن به سمت ائتلاف با جناح روبروي مقاومت و بهخصوص رژيم صهيونيستي تمايل پيدا كرده است. مسيري كه عربستان در همراهي با امريكا و رژيم صهيونيستي در پيش گرفته است، كمكم محمود عباس را هم وادار خواهد كرد كه در همسويي خود با رياض تجديدنظر كند. چرا كه همراهي پادشاهي عربستان با اسراييل و امريكا نهايتا باعث خواهد شد كه همين قدرت ناچيزي كه اكنون در رامالله در اختيار تشكيلات خودگردان فلسطيني قرار دارد از دست برود.
شرط موفقيت گفتوگوهاي آشتي گروههاي فلسطيني، كاهش قدرت و توان محور سعودي، صهيونيستي و امريكايي در منطقه است، هر اندازه كه اين ائتلاف تضعيف شود، امكان موفقيت گفتوگوها ميان فلسطينيان بيشتر خواهد شد. اين سه جريان در حال حاضر تلاش ميكنند از هر شكل مراودهاي كه بتواند به جريان مقاومت در منطقه كمك كند، جلوگيري كنند و تصور ميكنند كه توافق رامالله با غزه ميتواند جايگاه مقاومت را در منطقه تقويت كند. اما اين جريان، بنا بر شواهد جاري، روز به روز در حال ضعيفتر شدن است و در نتيجه ميتوان اميدوار بود كه با گذشت زمان و تضعيف بيشتر دشمنان مقاومت، مذاكرات فلسطنيان بيشتر و بيشتر به موفقيت نزديك شد.