ارتقاي اعتماد عمومي و سرمايه اجتماعي كليد گذر از بحران
مغز و هسته اصلي سرمايه اجتماعي اعتماد است و با ايجاد اعتماد در هنجارها و شبكههاي ارتباطي، كاهش هزينههاي مبادله اقتصادي؛ افزايش كارايي و تسهيل تعاملات اقتصادي اجتماعي را در پي خواهد داشت. سرمايه اجتماعي استخوانبندي، اسكلت و ارتباطدهنده اجزاي نظامات اجتماعي و اقتصادي است كه تقويت آن از طريق ايجاد تعهد مدني، مشاركت اجتماعي و ارزشهاي مشترك روند رشد و ترقي جامعه را متاثر ميسازد و استحكام و پايداري اين اسكلت را تضمين ميكند.
تحقيقات و مطالعات تجربي كشورهاي مختلف نشان ميدهد رابطه مستقيمي بين شاخص سرمايه اجتماعي و سطح توسعهيافتگي آنها است، همچنين اين مطالعات نشان ميدهد نقش دولت در ارتقا و يا تنازل سرمايه اجتماعي در جوامع بهم پيوسته نظير ايران كه دولت به معناي اعم آن (حاكميت؛ Government) سهم زيادي در اقتصاد و اجتماعات كشور دارند بيشتر از ساير جوامع است و در واقع، حكومت از طريق افزايش اعتماد فيمابين نهادهاي درون حاكميت و تسهيل ارتباط و ارتقاي اعتماد فيمابين و متقابل نهادهاي حاكميت و مردم زمينه لازم جهت تقويت اعتماد و تسهيل ارتباط مردم با مردم و ارتقاي سرمايه اجتماعي را فراهم ميآورند. متاسفانه نگاهي به وضعيت شاخصهاي كيفي نظير امانتداري، پايبندي به قولها و قرارها، گذشت، صداقت، بزهكاريهاي اجتماعي، طلاق، خودكشي، صدور چكهاي برگشتي، تخلفات رانندگي، مهاجرت، اعتياد، عدم رعايت قوانين، قتلهاي عمد، ترويج دروغگويي، اعتماد متقابل و... در سطح عمومي نشان از روند رو به افول سرمايه اجتماعي در كشور به ويژه در 10 سال اخير است برنامه ملي «انصراف از دريافت يارانه» بهترين آزمون عملي اعتماد عمومي مردم به دولت در حوزه مديريت اقتصادي كشور بود كه متاسفانه بيانگر عدم اعتماد مردم به مديريت اقتصادي بود. بررسيها نشان ميدهد دليل اصلي تنزل سرمايه اجتماعي در كشور ناشي از ناكارايي دولت و نهادهاي برآمده از آن و عدم توجه به مولفههاي حكمراني خوب است لذا بدون بازسازي سرمايه اجتماعي حركتهاي اصلاحي و توسعهاي كارآمدي لازم را نداشته و نخستين گام در اين راه اقدام به ترميم اعتماد از دست رفته بين مردم و مديريت جامعه است كه الزامات اين اعتمادسازي را ميتوان به شرح ذيل بيان كرد:
1- اعتمادسازي يك متغير دوسويه بوده و جلب اعتماد نيازمند بذل اعتماد است. فضاي سياسي كشور پس از اتفاقات قبل و بعد از انتخابات سالهاي اخير شرايط دوقطبي را در كشور رقم زد كه سرمايههاي اجتماعي گزافي از بين رفت و بازگشت مجدد به شرايط قبلي كشور نيازمند صبوري، گذشت و ايثار در هر دو طرف ماجرا است و گذشت و عفو همه طرفين ماجرا بدون منت گذاردن طرفين دعوي در اين ميان بهترين و كاربرديترين سرمايهگذاري حاكميت در اين مقوله است كه انسجام ملي را نيز در پي خواهد داشت.
2- جلب اعتماد عمومي نيازمند تحقق مولفههاي حكمراني خوب جهت تحقق كارآمدي در همه اركان حاكميت است، آنچه از متون و ادبيات حكمراني خوب برداشت ميشود مولفههايي چون شايستگي و كارآمدي؛ قانونمندي و توجه به كرامت انسانها؛ مشروعيت و پاسخگويي جزو لاينفك تحقق آن است.
3- پيششرط چنين تحولي نيازمند يك دولت توانمند و كارآمد است كه از الزامات آن قابل پيش بيني بودن قوانين و مقررات، ثبات چشمانداز، سياستها و اهداف، تضمين امنيت مالكيت، جلوگيري از فساد و ارتشاي سيستمي و غير سيستمي، جلوگيري از رفتار غير رقابتي بخشهاي عمومي غير دولتي و وجود دستگاه قضايي قابل اعتماد است.
4- پذيرفتن هزينهها و عدم نفعهاي ناشي از صداقت و قانونمداري در همه بخشهاي حاكميت
5- پس از عمل به شايسته سالاري افزايش سطح اعتماد حاكميت به مديران سيستم در جهت جلب اعتماد اين سطح تاثيرگذار اجتماعي و همچنين ارتقاي اعتماد مردم به بدنه مديران دولت
از سويي ديگر حصول به توسعه نيازمند بخش ديگري از سرمايه به نام «سرمايه نمادين» است كه قابليت جذب انواع ديگر سرمايه را تسهيل ميكند، يعني هم خودش سرمايه است و هم ميتواند سرمايههاي ديگر را توليد يا جذب كند. سرمايه نمادين نخستين بار توسط پير بورديو در دهه ۹۰ مطرح شد. البته بورديو نگاهي جامعهشناسانه به اين سرمايه دارد وليكن امروز اقتصاددانان سرمايه نمادين سرمايهاي را نوعي سرمايه ميدانند كه سرمايه توليد ميكند. از كاركردهاي سرمايههاي نمادين ميتوان به ارتقاي ارزش و ارزشآفريني سرمايهها و ايجاد انسجام اجتماعي در شرايط بحران و بي ثباتي نام برد. اهميت اين بخش از سرمايهها به گونهاي است كه برخي انديشمندان توسعه را توانايي توليد، انباشت و حفاظت از سرمايههاي نمادين تعريف ميكنند و معتقدند ملتي كه چنين نكند هرگز نميتواند به توسعه حقيقي دست يابد. متاسفانه موضوع عدم تشكيل سرمايه نمادين در ايران معضلي تاريخي است. سرمايه نمادين، گرانيگاه سرمايههاي اجتماعي، اقتصادي و انساني است و از منظري از هر سه آنها و براي فرآيند توسعه حتي از سرمايه اجتماعي نيز مهمتر است. اين سرمايه ميتواند يك انديشمند، يك سياستمدار؛ يك هنرمند، يك ورزشكار، يك اثرفرهنگي و ادبي؛ يك مرجع تقليد، يك سنت و فرهنگ و يك اثر باستاني باشد و به عبارتي هر آنچه ميتواند اعتبار و افتخاري براي افراد جامعه به همراه بياورد.
متاسفانه در ايران سرمايههاي اجتماعي همواره به جز معدود مقاطعي نظير دوره جنگ يا سالهاي اوليه پس از انقلاب تخريب شدهاند وگويي تخريب اين سرمايهها براي مردم و طبقات اجتماعي لذتبخش است. به همين جهت كمتر عنصر افتخار براي افراد جامعه قابل معرفي هستند و در هر مقطعي به بهانهاي يك سرمايه نمادين را تخريب كردهايم. دريغ از يك سياستمدار، هنرمند، جامعهشناس، اقتصاددان و... مقبول و مورد اقبال. نگاهي به سياستمداران كشورهاي مختلف نشان ميدهد همه روساي جمهور گذشته كشورها پس از خاتمه فعاليت حرفهاي به عنصري بينالمللي تبديل ميشوند وليكن متاسفانه در كشور ما....
وجود اين سرمايههاي نمادين ميتواند سرمايههاي اجتماعي را نيز قوام بخشد و اعتماد افراد به اين سرمايهها اعتماد عمومي را نيز افزايش ميدهد. لذا گام بعدي در مسيري كه مقام معظم رهبري ترسيم كردهاند تلاش براي اعتلاي و بازسازي سرمايههاي نمادين نظام؛ اگرچه مخالف عقايدمان؛ ميباشد.
والعاقبه للمتقين