آسيا يا آسياب؟
اما شايد به جهت استفاده زياد از آسياب بتوان آن را در زمره اغلاط مصطلح به حساب آورد و چندان سختگيري نكرد. اما اگر به آثار ادبي گذشتگان نگاه كنيد ميبينيد كه هيچكدام از شاعران و نويسندگان به غلط مصطلح تن ندادهاند و هركجا كه مطلقِ آسيا را در نظر داشتهاند آسيا نوشتهاند نه آسياب. مولوي در يكي از غزلهاي شيرينش گفته: بر آب ديده ما صدجاي آسيا كن. يعني من گريه ميكنم و تو ميتواني به كمك جريان آب چشم من صدجا آسيا بسازي و يقين كني كه هر صدتا به گردش درآيد. سعدي هم آنجا كه منظورش آسياي آبي بوده آسياب نوشته: دل همچو سنگت اي دوست به آب چشم سعدي/ عجب است اگر نگردد كه بگردد آسيابي. يك نكته ديگر هم بد نيست اضافه كنم كه ما در دهانمان دندانِ آسيا داريم نه آسياب. يعني دنداني كه دانههاي درشت را خرد ميكند. به هر حال آسيا يا آسياب هر دو در ضربالمثلي كه براي تبيين موقعيت مرحوم هاشمي به كار برديم افاده معني ميكنند و منظور ما را ميرسانند اما به نظرم بهتر است روزنامهها تا آنجا كه مقدور است كلمات و تعابير را به شكل صحيح به كار ببرند. و در چنين مواردي بنويسند: آسيا به نوبت.