خروج آخرين شاه ايران
مرتضي ميرحسيني
ماجراي دنبالهدار حق حاكميت بر بحرين: اواخر بهار سال 1306 قراردادي موسوم به «معاهده جده» ميان دولت انگليس و پادشاهي عربستان امضا شد كه در آن سعوديها تعهد كردند با چهار كشور كويت، بحرين، قطر و عمان در صلح بمانند و از هر اقدامي كه دوستي و آرامش را در اين منطقه به خطر مياندازد پرهيز كنند. سران اين چهار كشور از حمايت انگليسيها برخوردار بودند و به نوعي دستنشانده آنها محسوب ميشدند. تهران به اين عهدنامه معترض شد، زيرا بحرين را بخشي از خاك ايران ميدانست و تصميمگيري درباره آن را حق سنتي و مشروع خود ميديد. اعتراض رسمي به انگليسيها نتيجهاي نداشت و شكايت مستدل و مبتني بر شواهد تاريخي به جامعه ملل هم ايران را به آنچه ميخواست نرساند. انگليسيها در اواخر دي ماه همان سال، يعني در چنين روزهايي به اعتراض ايران پاسخ دادند و حق مداخله تهران در بحرين را به كل رد كردند. از نظر آنها، آنچه ايران ميگفت نه ارجاع به «حق قانوني و سنتي» كه طرح «ادعايي نادرست و غيرواقعي» بود. براي بيش از چهار دهه، نه ايران از چيزي كه حق خود ميدانست عقب نشست و نه انگليسيها دست خود را از بحرين پس كشيدند؛ از اينرو ماجرا حلنشده و مساله بحرين مورد مناقشه باقي ماند و از رضاشاه براي پسرش به ارث ماند. شكايت رسمي و حقوقي ايران در جامعه ملل و پس از آن در سازمان ملل در چند مقطع پيگيري شد، اما بازهم اتفاق خاصي نيفتاد و هر بار روند بررسي موضوع به دليلي ناتمام ماند. سرانجام سال 1350 بود كه دولت ايران، كشور مستقل بحرين را به رسميت شناخت و اين تصميم را به سازمان ملل اعلام كرد.
آخرين امپراتور روم يكپارچه: سال 395 ميلادي در چنين روزي، تئودوس، يكي از آخرين فرمانروايان بزرگ روم از دنيا رفت. وي در بحبوحه بحرانهاي سياسي روم و همزمان با تهاجم ويزيگُتهاي نيمهوحشي قدرت را به دست گرفت. امپراتور پيش از او در جنگ كشته شده بود و ناامني و وحشت بر نواحي شرقي امپراتوري سيطره داشت. حتي شهرهاي بزرگ از سوي مهاجمان تهديد ميشد و احتمال سقوط آنان دور از ذهن نبود. تئودوس، جنگ در مرزهاي شرقي را ادامه داد و همزمان برخي سركردگان ويزيگتها را به مذاكره دعوت كرد. سرانجام در پنجمين سال فرمانروايي خود به اين جنگ فرساينده و پرهزينه خاتمه داد و با مهاجمان صلح كرد. وي بعد از پايان جنگ به سراغ رقبا و مدعيان داخلي رفت و همه را يكي پس از ديگري از سر راه خود برداشت و براي آخرين بار، در سال 394 ميلادي، قلمرو امپراتوري روم را يكپارچه و متحد كرد. آنچه پس از مرگش از او باقي ماند ميان دو تن از پسرانش تقسيم شد؛ دولتي كه در نيمه شرقي شكل گرفت از حوادث آتي گذشت و بعدها به امپراتوري بيزانس شهرت يافت، اما دولت حاكم بر نيمه غربي دوام نيافت و در تهاجم پردامنه و مستمر قبايل نيمهوحشي سقوط كرد. همچنين: خروج بيبازگشت آخرين شاه ايران (1357)؛ تولد جمال عبدالناصر، رهبر كودتاي انقلابي سال 1952 مصر و يكي از شاخصترين چهرههاي جهان عرب در دوران معاصر (1918)؛ تولد مارتين لوتر كينگ كه زندگي خود را وقف پيكار با تبعيض نژادي در امريكا كرد و به اعتبار همين مبارزه مدني، به محبوبترين چهره نزد سياهپوستان ايالات متحده تبديل شد؛ لوتر كينگ در آوريل سال 1968 به قتل رسيد (1929)؛ آغاز نخستوزيري معمر قذافي در ليبي؛ وي چند سال در اين مقام ماند و بعدها براي تداوم ديكتاتوري خود بر ليبي، عنوان ديگري را براي خودش برگزيد و مدعي شد كه از اين پس، فراتر از يك سياستمدار، نماد ملي كشورش خواهد بود (1970).