شخصيتهاي نچسب كتابخوان
مصطفي رحماندوست
«كتاب به ما كمك ميكند، آرام بگيريم.» شعار روز جهاني كتاب كودك امسال است؛ با اين حال من بيشتر دوست دارم دنبال شادي بچهها باشم و ترجيح ميدادم بگويم: «كتاب به ما كمك ميكند شادتر زندگي كنيم». در سيستم تربيتي ما بچهها را مدام به آرام گرفتن تشويق ميكنند، تاكيد مجدد بر اين موضوع حتي اگر منظور آرامش باشد، براي كودكان به نظرم جذاب نيست. از اين رو اگر در شعار روز جهاني كتاب كودك انرژي وجود داشت و بچهها را به شادي تشويق ميكرد ميتوانست تاثير بيشتري داشته باشد.
در ايران متاسفانه سطح مطالعه پايين است و برخي علت آن را به حضور تكنولوژي مرتبط ميدانند. پرسش اين است چرا در كشورهاي ديگر كه وسايل تفريحي و سرگرمي قويتر و بدون سانسورتر وجود دارد، كتاب از دغدغههاي اصلي و سطح مطالعه بسيار بالاتر از ايران است؟ وسايل سرگرمي گرچه براي ما تازه است و وقت زيادي از بچهها ميگيرد، اما علت كتاب نخواندن بچههاي ايراني نيست. مشكل ما در اين مورد از جنس فرهنگي است؛ پدر و مادرها كتاب نميخوانند از اين رو لذت كتاب خواندن از خانه به بچهها منتقل نميشود. والدين براي اينكه راحت باشند وسايل الكترونيكي را در اختيار بچهها ميگذارند تا خودشان تلويزيون تماشا كرده يا غيبت كنند. وسايل الكترونيكي گرچه وقت ميگيرد، اما اگر در خانوادهها زمانبندي براي هر كاري وجود داشته باشد، همان طور كه در ديگر كشورها هم ديده ميشود، كتاب خواندن همزمان خاص خود را خواهد داشت.
در كشورهاي اروپايي و توسعه يافته كتاب يك عنصر ديده شونده در خانه و زندگي است و حضور دائمي دارد. از اين رو وقتي فيلم يا سريالي در اين كشورها ساخته ميشود با توجه به اصل باورپذيري، قاعده بر اين است كتاب جايگاه خود را داشته باشد. مثل اينكه ما نميتوانيم در فيلم و سريالهاي خود آشپزخانهاي را به تصوير بكشيم كه در آن قابلمه وجود نداشته باشد. كتاب در زندگي شهروندان اين كشورها همواره حضور دارد و آنها سعي نميكنند به شكل تصنعي و نمايشي آن را به تصوير بكشند. اما در زندگي ما كتاب جايگاه هميشگي ندارد و تنها به افراد خاصي محدود ميشود. از اين رو با توجه به غياب كتاب در اغلب خانهها، نمايش آن را در فيلم هم نداريم. ممكن است برخي اين گزاره را عنوان كنند كه گذاشتن كتاب ميتواند در توسعه فرهنگ كتابخواني موثر باشد، به اين معنا اگر در سريال كتابخانه بگذاريم و مدتي براي كتاب خواندن شخصيت اصلي در نظر بگيريم اين فكر در مخاطب ايجاد ميشود كه كتابخواني بخشي از زندگي است و بايد براي آن زماني در نظر بگيرند. اما به نظر من بايد اول اتفاق دوم بيفتد؛ يعني مردم به سمت كتاب بروند و بعد ما شاهد حضور آن در سينما و تلويزيون و معماري خواهيم بود. در سطحي ديگر همواره ميبينيم در سريالها و فيلمهاي ايراني تنها شخصيتهايي كتاب ميخوانند كه يك كلاه بافتني بر سرش گذاشتهاند، عينك بر چشم دارند، آرام راه ميروند، تحركي ندارند و در آنها هيچ جذابيتي براي الگوگيري از سوي جوانان امروز نيست. هيچ وقت نميبينيم شخصيت اصلي در اتوبوس كتاب بخواند، سر قرار منتظر مانده باشد و زمان خود را به كتاب خواندن بگذراند، چون اين شخصيت باورپذير نيست. درخواست من از صدا و سيما اين است اگر كتاب را نشان نميدهي لااقل شخصيتهاي ناگيرا را كتابخوان نشان نده كه بيشتر تبليغ منفي براي كتاب و كتابخواني باشد.