موهبتي سر بزنگاه
ليلا سيدقاسم
شرافت جايزه فتحالله مجتبايي در اين است كه برندگان اين جايزه معمولا جوانتر از آنند كه شهرت پيشين داشته باشند و ناشناختهتر از آنند كه نامشان چيزي بر اين جايزه بيفزايد. آنها تنها سرمايهشان اراده و ذهن ورزيدهاي است كه ياريشان ميكند دور از غوغاي زمانه بر تكليف و رساله دانشگاهي خود خيمه بزنند و آن را به جان بپرورند؛ آن هم در عصري كه به بركت دانشگاهنماها و دانشجونماها انجام چنين تكاليفي به آساني سفارش برخط (آنلاين) غذا شده است. از سوي ديگر، اين جايزه وقتي به دست برندگان خود ميرسد كه آنها در حساسترين برهه زندگي علمي خود هستند، درست سر بزنگاه، سر گردنه فارغالتحصيلي و كار. جايي كه يك سويش دره نااميدي و نشستن است و يك سويش جاده باريك اميد و مبارزه و حركت. و چه زماني مناسبتر از اين براي تشويق و تزريق اميد؟!
بنده از برندگان اين جايزه هستم. سال 92 به راهنمايي دكتر شفيعي كدكني از رساله دكتريام با عنوان «بلاغت ساختارهاي نحوي در تاريخ بيهقي» در دانشگاه تهران دفاع كردم. پژوهش پرمشقتي بود كه انجامش بيش از سه سال زمان برد. اما كليت پژوهش را جز استادان راهنما، مشاور و داور و چند دوست نزديك كس ديگري نخوانده بود و از آنجا كه مثل غالب رسالههاي دكتري موضوعي تنگ و تخصصي داشت اميد بيشتري هم به خوانده شدنش نداشتم. آن زمان سه دوره از جايزه فتحالله مجتبايي گذشته بود. رسالهام را به دعوت يكي از استادان و به اميد دست كم يك بار بيشتر خواندن شدن به موسسه شهر كتاب سپردم و چه لذتي بالاتر از خوانده شدن وقتي كه خوانندگانت دكتر ضياء موحد و ديگر داوران فرهيخته اين جايزه باشند. در هر حال رساله برنده شد و جايزه معنوياش انتشار كتاب بود كه سال گذشته به سرانجام رسيد و امسال همين كتاب در بخش نقد ادبي جايزه جلال آل احمد شايسته تقدير اعلام شد. ميدانم كه بينام جايزه فتحالله مجتبايي، اين رساله مانند بسياري از رسالههاي ديگر احتمالا از تنگناي كتابخانه دانشگاه بيرون نميآمد و فرصت انتشار و خوانده شدن نمييافت. طبيعتا بعدها هم شانسي براي جايزه جلال وجود نداشت. مهمتر از آن، در آن زمانِ خاص كه در جدال با خاموشي بودم دلگرمي اين جايزه درست همان كاري را با من كرد كه پدري مهربان با فرزندش ميكند. پس بسيار خرسندم از دريافت اين جايزه و اين يادداشت را مينويسم تا متوليان فرهيخته آن در موسسه شهر كتاب باز هم بدانند كه چه ارزشي دارد زحماتشان.