تولد غرور و تعصب
مرتضي ميرحسيني
وفات شاه عباس اول صفوي: سال 1007 خورشيدي در چنين روزي، شاه عباس اول از دنيا رفت. او هنوز بيست سال نداشت كه به مهره بازي قدرت سران قزلباش تبديل شد و به تخت پادشاهي نشست. گويا قرار بود كه عنوان تشريفاتي شاه براي عباس بماند و قدرت واقعي ميان چند تن از سران قبايل قزلباش تقسيم شود، اما فرمانرواي جوان اين معامله را نپذيرفت و سر فرصت و در زمان مناسب، يك به يك مدعيان و سهمخواهان را كنار زد؛ گاهي به حيله و مكر و گاهي با قاطعيت و صلابت. او حتي از كساني كه در سالهاي بحران و ناآرامي، برادر و مادرش را كشته بودند به سختي انتقام گرفت و هر كه را خطر يا تهديد تلقي ميكرد از سر راه خود برداشت. شورشهاي گوشه و كنار كشور را هم يكي پس از ديگري فروشكست و نظم و آرامش نسبي را به كشور بازگرداند. سپاهي ثابت بدون وابستگيهاي قومي و پيوندهاي قبيلهاي ساخت كه فرماندهان آن فقط به خود او وفادار بودند. طرحها و تدابير جديدي هم براي افزايش درآمدهاي دولت و رونق تجارت به كار گرفت و امور را به جاي كارگزاران پيشين به مردان لايق و وفادار به خود سپرد. به شوخطبعي و فروتني مشهور بود اما به بدگماني و سختگيري نيز شناخته ميشد و سستي و جبن را تحمل نميكرد. هميشه با مردان آزموده و دانا مشورت ميكرد و نظرات مخالف را ميشنيد، اما از ورود ديگران به حوزه نفوذ پادشاه نفرت داشت و كسي را در قدرت، شريك و سهيم نميكرد. همه كساني كه به دولت و دربار نزديك بودند از او و مجازاتهاي هولناكش ميترسيدند و از نافرماني و كارشكني و توطئه دوري ميكردند. سالهاي زيادي از چهار دهه فرمانروايي او در جنگ گذشت؛ دست پرتغاليها را از جنوب كوتاه و آنان را از جزاير و بنادر ايران بيرون كرد، ازبكها را از مرزهاي شرقي عقب راند و آرامش را به خراسان بازگرداند و چند بار هم عثمانيها را در غرب مغلوب كرد و سرانجام آنها را به خروج از ايالتهاي اشغال شده وادار ساخت. عموم مورخان دوران فرمانروايي شاه عباس اول را اوج اعتلا و عظمت دولت صفوي ميدانند و خود او را يكي از بزرگترين و كاميابترين پادشاهان دوره اسلامي محسوب ميكنند. همچنين: تولد جيمز وات، فيزيكدان و مهندس اسكاتلندي كه با رفع نواقص نمونههاي اوليه ماشين بخار، سرانجام اين وسيله را تكميل كرد و توليد فراوان و استفاده موثر از آن را ممكن ساخت. از اين حيث، بسياري او را پدر انقلاب صنعتي مينامند. (1736)؛ تولد ادگار آلنپو؛ او عمر بسيار كوتاه و زندگي تلخ و پررنجي داشت و در زمان خود مورد بيمهري و بياعتنايي محافل ادبي امريكا قرار گرفت. زندگي ادبي آلنپو به بيست سال نرسيد، اما در همين دوره كوتاه آثار درخشاني از خود به جاي گذاشت. (1809)؛ انتشار رمان «غرور و تعصب»، مهمترين و مشهورترين اثر جين آستين انگليسي؛ خيليها، حتي برخي از معاصران آستين، «غرور و تعصب» را داستاني خستهكننده و فاقد جذابيت توصيف ميكنند، اما اين اثر به اعتبار درنگ بر خلقوخوي شخصيتهايش و موشكافي دقيق افكار و احساسات آنها يكي از آثار فاخر ادبيات انگليسي شناخته ميشود. (1813)