درباره «يرما» به مناسبت نمايشنامهخواني آن در مجموعه «بارانسا»
قريحه شاعرانه لوركا
ياسمن خليليفرد
نمايشنامه «يرما» را فدريكا گارسيا لوركا، نويسنده، نمايشنامه نويس، شاعر و نقاش اسپانيايي در سال 1934 ميلادي نوشت.
«يرما» فارغ از زيرمتنها و لايههاي زيرينش، داستاني خطي و ساده دارد درباره زني به نام يرما، كه با گذشت سه سال از ازدواجش هنوز نتوانسته بچهدار شود و اين مساله او را بهشكل دردآوري ميآزارد. در اين ميان، همسرش «خوآن» بيش از هرچيز به مالاندوزي و كسب درآمد بيشتر فكر ميكند.
نمايشنامه سه پردهاي لوركا، البته معنايي گستردهتر و عميقتر از يك مضمون ساده اينچنيني دارد. «يرما» را ميتوان متني كاملا استعاري به حساب آورد كه از قريحه شاعرانه لوركا وام گرفته است. زن (يرما)، درواقع نمادي از زايش است؛ نمادي از موطن، حتي نمادي از كشور اسپانيا در دوران ديكتاتوري. خوآن، همسر يرما نمادي از ديكتاتور است. او همچون يك حاكم مستبد، همسرش را در خانه حبس ميكند و همچنان با لحني استعاري، نمادِ بيحاصلي است. تقابل ميان يرما و همسرش بربار تراژيك اثر ميافزايد.
در نمايشنامهخواني اخيري كه از اين نمايشنامه در مجموعه هنري «بارانسا» اجرا شد، نقشخوانها در يك نقطه ثابت ننشستهاند و به خواندن ديالوگها بسنده نميكنند بلكه آنها در صحنه حركت ميكنند و در تلاشند تا بر وجوه دراماتيك اثر بيفزايند و به آن جذابيتهاي نمايشي القا كنند.
در ميان نقشخوانها فريبا متخصص، در قالب چند نقش ظاهر ميشود و با تغييرِ ميميكهاي آني و صداسازيهايي حسابشده، به زيبايي ميان نقشهاي مختلف خود تمايز ايجاد كرده و اجرا را از سكون درميآورد.
يرما، در مقام كاراكتر كليدي كار ميتوانست شخصيتي تكبعدي و كسالتبار از آب دربيايد اما از آن جهت كه عمده اطلاعات و دادههاي نمايش از سوي او مطرح ميشوند، در هر پرده بخشهايي از سر درون كاراكتر را در اختيار تماشاگر قرار ميدهد به علاوه آنكه سير تحول زن در طول درام شكل ميگيرد و او در پرده سوم ديگر هيچ شباهتي به يرماي پرده اول ندارد و بنابراين همين تحول به اجرا رنگ و بو ميبخشد و مخاطب را با كشمكشهاي دروني و بروني زن پيوند ميدهد.
«يرما» نمايشنامهاي است كه رخدادهايش بهشدت به موقعيت مكاني آن وابستگي دارند، درواقع اگر اين متن را بيمكان در نظر بگيريم، بسياري از مفاهيم كليدي آن ديگر قابل درك نخواهند بود؛ به همين جهت حفظ اصالت اسپانيايي متن، حتي طي يك اجرا به شيوه نمايشنامهخواني بسيار مهم است و نميتوان از آن چشمپوشي كرد. اين وفاداري به اصالت اثر تا حدودي در خصوص طراحي لباس بهاره رهنما (بازيگر نقش يرما) رعايت شده است اما ديگر هيچ عنصر در كار يافت نميشود كه بتواند ارجاعي به اصالت كار داشته باشد.در پايان جسارت گروه در انتخاب متني بسيار آشنا آن هم براي نمايشنامهخواني قابل تحسين است اما شايد با تمرين بيشتر برخي از تپقها و لكنتها از اجرا حذف ميشد و ميتوانستيم شاهد اجراي تميزتري باشيم.