امين شولسيرجاني
جبر جغرافيايي، ضعف بدنه كارشناسي در سطح محلي و كشور، بروكراسي كند، تضعيف نگرش كمك به توسعه مناطق محروم، بخشينگري، فقدان اجماع نخبگان و ... از جمله مهمترين دلايلي است كه احمدعلي كيخا، نماينده مردم شهرهاي سيستان در مجلس از آنها به عنوان موانع توسعه استان سيستان و بلوچستان ياد ميكند. از نظر كيخا براي برونرفت از اين وضعيت نگرانكننده، بايد تشكيلاتي براي تصميمگيري درباره توسعه سيستان و بلوچستان از سوي دولت شكل بگيرد كه اختيارات آن در حد اختيارات هيات دولت باشد. پيش از اين سازمان عمران سيستان براي چنين ماموريتي تشكيل شده بود، اما سالهاست كه تعطيل شده و حالا دولت حسن روحاني دوباره تصميم گرفته آن را احيا كند. هر چند كه به گفته كيخا اين تصميم هم فعلا روي كاغذ مانده و عملياتي نشده است. در سخنان نماينده مردم شهرهاي شمال استان سيستان و بلوچستان رنگي از نگراني و بدبيني به تصميمگيريهاي مديران اجرايي هم ديده ميشود. از بس كه تصميماتشان بدون توفيق بوده. آخرينش مصوبههاي سفر وزير كشور به سيستان و بلوچستان است كه هر 118 مصوبه آن روي كاغذ مانده است. سخنان كيخا سويههايي از مشكلات توسعه استان سيستان و بلوچستان را روشن كرده است.
محروميتزدايي يكي از آرمانهاي محوري انقلاب اسلامي بود. طي چهار دهه گذشته در همه دولتها مديران اجرايي بر لزوم توجه به مناطق محروم و كمتر توسعهيافته تاكيد ميكردهاند و براي اين توجه روشهاي خودشان را داشتهاند. با اين حال ميبينيم كه سيستانوبلوچستان يكي از استانهايي است كه هنوز هم از نظر شاخصهاي توسعه اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي با چالشهاي جدي روبهرو است. اگر بخواهيد مهمترين دلايل ناكام ماندن طرحهاي توسعه سيستانوبلوچستان را برشماريد، به چه نكاتي اشاره ميكنيد؟
توسعه نيافتگي سيستانوبلوچستان دلايل متعددي دارد. سيستانوبلوچستان در وهله اول يكي از استانهاي پهناور كشور است و بين شمال تا جنوب استان بيش از هزار كيلومتر فاصله دارد. اين استان با دو كشور تقريبا توسعه نيافته همجوار است. افغانستان سالها درگير جنگ بوده و پاكستان هم حداقل در قسمتهايي هممرز با ايران توسعهنيافته است. شرايط طبيعي هم كار را سخت كرده است. در شمال استان به دليل توفانها هواي پاك نداريم و منبع اصلي تامين آب هم به منابع آب خارج از كشور وابسته است كه قابل اطمينان نيست. در جنوب هم البته مساله كمبود آب جدي است به جز چابهار كه از نظر منابع شرايط متفاوتي دارد و از ظرفيت منحصر به فرد در دسترسي به آبهاي آزاد هم بهرهمند است. شرايط جغرافيايي و طبيعي در مجموع يكي از دلايل به نتيجه رسيدن طرحهاي توسعه است. از طرف ديگر به نظر ميرسد كه گفتمان محروميتزدايي در كشور تضعيف شده است. در دهه اول بعد از انقلاب توجه به مناطق محروم به نوعي مقدس شمرده ميشد، بنابراين بهترين و متخصصترين آدمها براي كمك به فراهم كردن زيرساختها به مناطقي مانند سيستانوبلوچستان ميآمدند. بسياري از كارشناسان و نخبگان جبهههاي محروميتزدايي را معادل حضور در جبهه ميدانستند. اما در فضاي عمومي كشور بعد از جنگ اين تفكر تضعيف شد. برنامههاي توسعه به گونهاي نوشته شدند كه بخشينگري در آنها پررنگ بود.
منظورتان از بخشينگري، دخالت لابيهاي قوميتي و منطقهاي در اختصاص منابع است؟
بله. اين نگاه هنوز هم حاكم است. همين حالا هم نشانههايش پررنگ است. مثلا ممكن است مديران يك شهر براي رايزني دريافت اعتبارات قطار شهري با نمايندگان مجلس لابي كنند اما همزمان مناطقي از سيستانوبلوچستان آب خوردن هم نداشته باشند و صدايشان به جايي نرسد. نكته ديگري را هم بايد اضافه كنم. من به دليل مسووليتم در كميسيون كشاورزي مجلس به بسياري از استانها سفر كردهام و احساس ميكنم كه بدنه كارشناسي كشور براي توسعه قوي نيست و اين مساله در مناطق محروم بسيار شديدتر است. برداشتم اين است كه در بدنه كارشناسي و برنامهريزي دولتي نگاههاي بخشي و قوميتي تقويت شده است. بر همين اساس توزيع منابع هم متناسب با وضعيت محروميت استانها نبوده است. البته همه تقصير را متوجه اين موضوع نميدانم. ظرفيتسوزيهاي مديريتي درون استاني هم كم اتفاق نيفتاده است. انتخاب مديران ناكارآمد در سطح استاني هم موجب شده منابع تخصيص يافته، در بخشهاي مناسبي هزينه نشود.
در اين ميان جاي خالي نخبگان سيستانوبلوچستان هم احساس ميشود. توسعه بدون مشاركت ذينفعان كه ممكن نيست. در برخي استانهاي كشور ميبينيم كه نخبگان مناطق تشكلهاي قوي دارند اما در مورد سيستانوبلوچستان شاهد چنين فضايي نيستيم؟
اين يك واقعيت است كه هنوز در سيستانوبلوچستان چنين انسجامي در ميان نخبگان شكل نگرفته است. يكي از خطاها اين بوده كه عدهاي تلاش كردهاند ميان شمال و جنوب استان فاصله بيندازند. من هميشه باورم اين بوده هر كسي بخواهد سيستانيها را از بلوچستانيها جدا كند، خيانت كرده است. اين مردم در طول تاريخ ريشههاي فرهنگي، قومي و پيوندهاي مشترك بسياري دارند و جدايي ناپذيرند، ولي بنا به دلايل متعددي پيوند مناسبي ميان جامعه نخبگان شكل نگرفته است. اگر اين فهم در ميان نخبگان سيستانوبلوچستان شكل نگيرد اين عقبافتادگي تشديد ميشود.
به موانع جغرافيايي توسعه در استان سيستانوبلوچستان اشاره كرديد. به نظر ميرسد در مناطقي هم كه جغرافيا در خدمت توسعه اقتصادي بوده باز هم اتفاق مورد انتظار روي نداده است. مثلا سالهاست كه گفته ميشود بندر چابهار ميتواند محور توسعه باشد اما در عمل اين اهداف محقق نشده است.
بله جاهايي مانند چابهار داراي مزيتهاي منحصر بهفردي است كه در اقتصاد ملي هم ميتواند نقشآفرين باشد. در جاهايي مانند چابهار همانقدري هم كه توسعه رخ داده نه به دليل برنامهريزي بلكه به دليل مزيتهاي نسبي است. اگر منطقه چابهار در يكي ديگر از استانهاي كشور واقع شده بود الان وضعيت فرق ميكرد. توسعهنيافتگي در سيستانوبلوچستان به يك كلاف سردرگم تبديل شده است. نه نيروهاي درون استان توانايي گشودن اين گرهها را دارند و نه در سطح مديريت ارشد كشور برنامهريزي متمركز نتيجهبخش بوده است. براي جبران عقبافتادگيهاي سيستانوبلوچستان ما به يك مدل برنامهريزي منطقهاي قوي نيازمنديم. مثل آنچه براي تشكيل ستاد احياي درياچه اروميه اتفاق افتاد. اگر چنين رويكردي براي سيستانوبلوچستان هم در پيش گرفته شود و مجموعهاي از افراد توانمند با اختياراتي فراتر از اختيارات معمولي مامور برنامهريزي توسعه استان شوند حتما اتفاقات خوبي روي ميدهد.
البته شرط توفيق چنين مدلي اين است كه بدنه اجتماعي در سيستانوبلوچستان هم از چنين رويكردي حمايت كند و آن را بپذيرد؟
حتما ميپذيرد. اگر معينهاي اقتصادي قوي براي شرق كشور انتخاب شود و براساس واقعيتهاي اجتماعي برنامهريزي كنند، با اقبال عمومي روبهرو ميشوند. اين كار بايد فراتر از اختيارات كنوني استانداريها روي دهد. برخي از تجربههاي بينالمللي موفق در زمينه توسعه هم اين موضوع را تاييد ميكند. در شمال مالزي همين اتفاق افتاده است.
منظورتان از اين تشكيلات منطقهاي، احياي دوباره سازمان عمران سيستان است؟
سازمان عمران سيستان بايد احيا شود. برابر شنيدههايم دولت هم موضوع تاسيس سازمان عمران سيستان را به سازمان برنامه و بودجه سپرده است اما چند ماه معطل مانده. من معتقدم اگر اين موضوع مربوط به منطقهاي ديگر در كشور بود تا حالا انجام شده بود. وقتي آقاي دكتر كلانتري به من ميگويد در سفر به زابل به قدري متاثر شده كه در تنهايي و خلوت خودش چندبار گريه كرده است. وقتي وزير كشور آمده بازديد كرده و متاثر شده و همان سفر 118 مصوبه داشته اما اجرا نشدهاند؛ يعني اينكه اين رويه جواب نميدهد.
هيچكدام از مصوبههاي سفر وزير كشور اجرا نشده است؟
آقاي رييسجمهور دستور داده كه اين مصوبات انجام شود اما تا الان يك مورد هم انجام نشده است. حتي سادهترين مصوبه كه قرار بود براساس آن سبوس كارخانجات آرد منطقه را به دامداران تحويل دهند هم اجرا نشده. احياي سازمان عمران سيستان يكي از اين مصوبهها بود.
در اين وضعيت چرا صداي مديران و نمايندگان سيستانوبلوچستان خيلي بلند نيست؟
نميدانم ديگر بايد چه كاري انجام دهيم. آدم از جايي به بعد ديگر رمقي براي ادامه دادن برايش نميماند. دولتها بايد بيشتر از اين كنار مردم سيستانوبلوچستان باشند. مردم اين استان نجيبند و زبان اعتراض ندارند. بسياريشان فكر ميكنند اگر خداي ناكرده اعتراضي كنند كشور ممكن است آسيب ببيند. اما مديران ملي به نظر من حساسيت موضوع را درك نكردهاند.
براي مساله مهار كانونهاي ريزگرد برنامهاي تهيه شده كه عملي نشده باشد؟
درخواست شده كه امسال 100 يا 150 ميليون دلار اختصاص يابد. اين مكاتبه از سوي رييسجمهور با رهبر معظم انقلاب براي استفاده از منابع صندوق توسعه ملي انجام شده است. مسائل استان متعدد است. براي منابع آبي سيستان هم اگر كار ويژهاي انجام نشود بسياري از روستاها اواخر همين امسال دچار مشكل ميشوند. اگر تا دو ماه آينده آبي نيايد عملا براي نيمه دوم سال آينده حتي مناطق شهري سيستان و شهر زاهدان دچار مشكل ميشوند.
آيا طرح شيرينسازي آب درياي عمان و استفاده در بخش شرب سيستانوبلوچستان به جايي رسيده است؟
من قبلا هم اين را گفتهام كه استان سيستانوبلوچستان نيازمند تهيه يك طرح جامع تامين آب با تكيه بر منابع داخلي است. در اين طرح بايد همه روشهاي تامين آب در بخشهاي مختلف شرب و كشاورزي و صنعت پيشبيني شود. شيرينسازي آب هم يكي از روشهاست.
براساس برنامه قانون ششم توسعه دولت مكلف شده حداقل 30درصد از آب شرب موردنياز شهرهاي ساحلي را با استفاده از آب شيرينكن تامين كند. مطالعات طرح شيرينسازي آب شروع شده و قرار بود كار هم شروع شود اما ترجيح ما اين است كه طرح به اندازه كافي پخته شود. بدون روشن شدن همه ابعاد طرح از جمله روش تامين مالي، كلنگزني طرح فايده ندارد و موجب شكلگيري اميدواري بيهوده ميشود.
در اين شرايط بيآبي اجراي طرح 850 ميليون دلاري انتقال آب به مزارع سيستان اشتباه نبود؟
انتقال آب به مزارع سيستان براساس پروتكل ما با افغانستان درباره آب هيرمند طراحي شده است كه بايد حداقل 826 متر مكعب آب به ما تحويل شود. براساس برنامهريزي منابع آبي براي كشاورزي 400 ميليون مترمكعب پيشبيني شده است.
اما به گفته خودتان چند سال است كه آبي نيامده است؟
بله آب نيامده است. به اين دليل كه هم در آن سوي مرز خشكسالي اتفاق افتاده و هم اينكه سدسازي كردهاند. اما معنايش اين نيست كه هيچوقت قرار نباشد حقآبه اختصاص نيابد. ما بايد در سناريوهاي مختلف برنامهريزي كنيم. طرح 46هزار هكتاري براساس سناريويي است كه ميگويد حقابه مطابق پروتكل به ايران ميآيد اما مصرف بهينه آب را مورد توجه قرار داده است.
سيستانوبلوچستان به جز كشاورزي استعدادها و زمينههايي دارد كه اقتصاد خرد را رونق ببخشند، اما كسي سراغشان نرفته و عملا در عرصه برنامههاي توسعه ناديده گرفته شدهاند. چطور ميتوان اين تغيير الگو را جدي كرد؟
نهتنها در سيستانوبلوچستان بلكه در ساير استانهاي كشور هم برنامهريزيهاي توسعه طوري نبوده كه به همه ابعاد و پتانسيلهاي توسعه توجه شود. سادهترين كاري كه مردم ميتوانستهاند انجام دهند توسعه بخش كشاورزي بوده است. منابع آب را تصرف كنند. كمتوجهي به بخشهاي اقتصادي از جمله گردشگري ناشي از فضاي حاكم بر برنامههاي توسعه در كلان كشور است. ضمن اينكه ما گرفتاريهاي ديگري هم داريم. تصوير اغراق شدهاي كه در برخي رسانهها از سيستانوبلوچستان ارايه شد بر گردشگري اثر منفي گذاشت. اما به هر حال با هوشمندي بايد برويم سراغ اقتصاد كم آببر و زمينه توليد و اشتغال را فراهم كنيم.
در واقع چارهاي هم جز اين نيست كه برويم سراغ توسعه «كمآببر»؟
بله. نهتنها سيستانوبلوچستان بلكه در بيشتر شهرهاي كوير مركزي ايران بايد الگوي توسعه كمآببر استقرار يابد.