براي آنكه چرخ گردشگري بچرخد چه بايد كرد؟
مقصد گران
محدثه نيكچه
يك سفر دو نفره براي سه شب به مقصد چابهار 3ميليون تومان و 400هزار تا 4ميليون و 200هزار تومان هزينه بليت هواپيما و اقامت هتل را در پي دارد. اين گرانترين سفر غيرلوكس در ايران به شمار ميرود. سفر به پهناورترين استاني كه 11درصد مساحت ايران را به خود اختصاص داده بدون وسايل شخصي كار بسيار سختي است. زيرا يك سفر از زابل در شماليترين نقطه اين استان تا چابهار در جنوبيترين نقطه آن يك هزار و 200 كيلومتر مسافت پيش رو ميگذارد. شايد به همين دليل يك هفته قبل يك اقامتگاه محلي به يك زوج كه ميخواستند 4 شب در «كهير» از توابع چابهار ساكن شوند و در همين محدوده شهرستان تردد كنند با صرف شام و ناهار قيمت 3ميليون تومان را پيشنهاد كرده بود. اين ارقام يك سفر نسبتا لوكس به دوبي و يا تركيه را ممكن ميسازد. با كيفيتي كه براي ما قابل تصور است و پرسش اين است كه چرا سفر به سيستان و بلوچستان تا اين اندازه گران تمام ميشود. در چنين وضعيتي آيا هموطنان ما راغب ميشوند به سيستان و بلوچستان سفر كنند يا ترجيح ميدهند به تركيه يا گرجستان يا امارات متحده عربي سفر كنند؟ قيمت بليت هواپيما براي هر نفر به مقصد چابهار بين 400 تا 600 تومان است كه رفت و برگشت آن 800 هزار تا يك ميليون و 200هزارتومان ميشود. اين در حالي است كه به مقصد چابهار راهي جز طي مسافت زميني بالغ بر يك هزار و 600 كيلومتر راه نيست و راهآهن هم فقط تا زاهدان وجود دارد. هر شب اقامت در هتل ليپار براي دو نفر 600 هزارتومان است كه هزينه 3 شب اقامت و بليت هواپيما بين 3ميليون و 400 تا 4ميليون و 200هزار تومان تخمين زده ميشود. اين رقم به جز هزينه ناهار و شام و بدون محاسبه تردد در شهر و محدوده چابهار است. اگر بخواهيم به (گلفشانها) سفر كنيم بايد دستكم 90 كيلومتر مسافت زميني را طي كنيم. يا اگر بخواهيم به بريس يا جنگلهاي حرا واقع در خليج گواتر برويم 110 كيلومتر و اين خود هزينهبر است.
حال تصور كنيد اگر دولت به سفرهاي هوايي به مقصد 4 فرودگاه زابل، زاهدان، چابهار و ايرانشهر در سيستان و بلوچستان يارانه ميپرداخت كه مردم دستكم هزينه كمتري براي سفر بپردازند. پول بيشتري توسط گردشگران داخلي به سيستان و بلوچستان سرازير ميشد. اگر همين يارانه به هتلها هم اختصاص مييافت، آن وقت چرخ اقتصاد گردشگري در سيستان و بلوچستان ميچرخيد و ديگر نيازي به كشاورزي در اين روزگار بيآبي نبود. و ميشد با همين گردشگري در شرايطي كه جاذبهاي مثل چابهار و غذاهاي دريايياش هست و ساير جاذبههاي سيستان و بلوچستان فرصتهاي كمدردسرتري خلق كرد. آرش نورآقايي راهنماي گردشگري درباره چگونگي تبديل سيستان و بلوچستان به مقصد گردشگري ميگويد: وقتي بخواهيم مكاني كه مقصد گردشگري نيست را به مقصد گردشگري تبديل كنيم به يكسري هزينههاي اوليه احتياج داريم. ما براي اجراي پروژهمان به هزينههاي زيادي احتياج داريم. اما اينكه فكر كنيم كه نهايتا هزينهها كمتر شود راهكارهايي است كه بايد در اتاقهاي فكر به آن راهحلها رسيد. در حال حاضر به جاي سيستان و بلوچستان ميتوانيم شهرهاي توريستي خارجي مثل استامبول و دوبي را هم جايگزين كنيم. اما ما كه هميشه نميخواهيم براي سفر به استامبول برويم، شايد براي بار سوم و چهارم بخواهيم فرانسه و استراليا را هم ببينيم. بنابراين سفر تنوع ميخواهد و خيلي وقتها پيش ميآيد كه ارزانبودن استامبول براي ما ملاك نميشود و ما جايي ديگر را انتخاب ميكنيم. در كشور خودمان مردم تنها مقصدي كه براي سفر انتخاب ميكردند شمال بود. بعدها به آنها گفتيم بوشهر و ايلام و سيستان و بلوچستان هم مقصد مناسبي براي سفر به شمار ميروند.
نورآقايي حس ميهنپرستي ايرانيها را حائز اهميت دانسته ميافزايد: يك بحث ديگر كه براي ما ايرانيها مطرح است حس ميهنپرستي است. بخشي از ايران ما مثل خيلي از مناطق مرزي در كشورهاي ديگر به عنوان مكانهاي ناامن شناخته ميشود اما ما ايرانيها با رفتن به مناطقي مثل سيستان و بلوچستان ميتوانيم اين گمانهزنيها را كم كنيم.