• ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۸ شهريور
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4301 -
  • ۱۳۹۷ سه شنبه ۱۶ بهمن

به مناسبت پنجاهمين چاپ كتاب «آتش بدون دود»

نادر ابراهيمي؛ بار ديگر مردي ‌كه وطنش را دوست داشت

 

 رسول آباديان

نادر ابراهيمي، داستان‌نويس ايراني علاوه بر نوشتن رمان و داستان كوتاه، در زمينه‌هاي فيلمسازي، ترانه‌سرايي، ترجمه و روزنامه‌نگاري نيز فعاليت داشت. ابراهيمي در حوزه ادبيات داستاني كارهايي درخشان از خود به جا گذاشته كه سال‌ها پس ‌از مرگش هم خواننده دارند. او قريب به صد كتاب دارد كه همگي با چندين چاپ روانه بازار شده‌اند. رمان چندجلدي«آتش بدون دود» نوشته اين نويسنده به تازگي به چاپ 50 رسيده. به همين مناسبت به سراغ چهارتن از نويسندگان و منتقدان كشور رفتيم تا نظرشان را نسبت به آثار اين نويسنده جويا شويم.

 

ابراهيم حسن‌بيگي- نويسنده و منتقد

آدم پاكي بود

من افتخار اين را داشتم كه از سال 68 به بعد با آقاي نادر ابراهيمي آشنا شوم و دليل آشنايي‌ من هم با ايشان، همين رمان«آتش بدون ‌دود» بود. جداي از خرده‌انتقاداتي كه به نحوه برخورد ايشان با ادبيات داستاني دارم بايد بگويم كه هم در امر فيلمسازي و هم در حوزه ادبيات سعي مي‌كرد پا را از چارچوب‌هاي انصاف فراتر نگذارد. بدون هيچ ‌تعارفي مي‌گويم كه ابراهيمي آدم ‌پاكي بود و به قول معروف اهل زيرآبي رفتن نبود. نمي‌دانم گفتن اين خاطره چقدر براي خوانندگان شما جالب ‌است اما ايشان يكبار براي من تعريف ‌مي‌كرد كه در زمان ساخت سريال «آتش ‌بدون دود» در پيش از انقلاب، كمپ‌هاي استقرار زنان و مردان را از هم جدا و برخلاف رسم آن دوران عمل‌كرده. من الان كاري به درستي يا غلطي اين حركت ندارم اما تنها چيزي كه مي‌شود از اين حركت برداشت كرد اين است كه ما با آدمي اخلاق‌گرا و معتقد به يكسري اصول طرفيم. آن هم در زماني كه پايبندي به اصولي از اين دست زياد طرفدار نداشته. درباره سريال«آتش‌ بدون دود» هم بايد بگويم كه يكي از زيباترين كارهايي‌ بود كه من نوجوان در آن سال‌ها مي‌ديدم. نمي‌دانم اطلاع ‌داريد يا خير اما اين رمان اول به شكل يك فيلمنامه نوشته و ساخته شد و استقبال گسترده از اين كار تلويزيوني باعث شد كه ابراهيمي با كمي حذف و اضافات، به فكر تبديل آن به يك رمان چند جلدي بيفتد. رماني كه دو جلدش در پيش از انقلاب منتشر شد و بعد از انقلاب ادامه پيدا كرد. همان‌گونه كه گفتم ممكن است به عنوان يك نويسنده ايراداتي به آثار ابراهيمي بگيرم اما در صدق و صفاي دروني ايشان كوچك‌ترين شكي ندارم. به گمان من روح و منش بزرگوارانه ابراهيمي باعث ماندگاري كارهايش شده و كساني كه از نزديك با ايشان حشر و نشر داشته‌اند مي‌دانند كه او سعي مي‌كرد هرچه در چنته ‌دارد را با ديگران تقسيم كند و خود بنده بسيار از دانش‌ او آموخته‌ام. اگر «آتش بدون دود» را خوانده باشيد حتما به اين نكته رسيده‌ايد كه آنچه در اولويت ذهني ابراهيمي قرار داشته، نگاه به عشق و انسانيت و عاطفه بوده. شما در اين كار هم روابط مستحكم انساني را مي‌بينيد و هم پيوند توامان دلدادگي‌ها و عشق را. در لابه‌لاي اين كتاب‌هاي قطور زندگي جاري‌ است. نكته جالب توجه ديگري كه در اين ميان هست، نگاه ظالم‌ستيزانه شخصيت‌هاست؛ نگاهي كه بن‌مايه اغلب كارهاي او را تشكيل مي‌دهد. شما در كارهاي ابراهيمي هم مهرباني مي‌بينيد و هم خشونت و هم ادبيات. گرچه ممكن است گردهم آوردن خصلت‌هايي كه نام بردم گاهي در ساختار كارهاي اين نويسنده مشكلاتي به وجود آورده باشند و مثلا وجه شعار ظلم‌ستيزي گاهي جاي وجه ادبي را تنگ كرده باشد اما با همه اين احوالات او توانسته كاري كند كه آثارش حتي پس از رفتنش هم خواننده داشته باشند. تا آنجايي كه من مي‌دانم و از نزديك شاهد بوده‌ام، ابراهيمي هيچ‌گاه به دنبال تبليغ و فروش كارهاي خودش نبود. او اعتقاد داشت كه كتاب خوب خودش پا دارد و مي‌تواند خودش را به دست اهلش برساند. نكته جالب ديگري كه بايد درباره كارهاي ابراهيمي به آن اشاره كنم اين‌است كه ديده‌ام جوانان بارها در فضاي مجازي، بخش‌هايي از آثار ايشان را منتشر مي‌كنند؛ موضوعي كه خودبه خود مويد اين نكته مهم است كه ابراهيمي توانسته سال‌ها پس‌ از مرگ هم حضور خودش را به عنوان يك نويسنده ثابت كند. من بازهم بدون تعارف مي‌گويم كه در اين آشفته بازار كتاب و كتابخواني، وقتي يك اثر بدون هيچ ‌تبليغي مي‌تواند به موفقيت رسيدن به چاپ 50 برسد، بايد به احترام نويسنده‌اش كلاه از سر‌ برداريم حتي اگر نوشته‌هاي او به مذاق‌مان خوش نيايد. خود شما بهتر مي‌دانيد كه بعضي‌كتاب‌ها به رغم پشتوانه‌هاي تبليغي نظير صدا و سيما و خيل عظيمي از مطبوعات و برگزاري ده‌ها مسابقات دانش‌آموزي و زورفروشي، بازهم نمي‌توانند رنگ چاپ دوم را ببينند و در مقابل كارهايي هم هستند كه بدون هيچ‌ ضرب و زوري به راحتي سر از خانه مردم درمي‌آورند و آثار ابراهيمي از نوع دوم‌ است. ابراهيمي هر عيبي كه داشته باشد، يك حسن هم داشت و آن حسن اين است كه از نوشتن فقط نوشتن را مي‌خواست و به دنبال استفاده‌هاي پشت‌ پرده از ادبيات نبود.

 

كامران پارسي‌نژاد- نويسنده و منتقد

بايد ديد چرا سبك ابراهيمي دنباله‌رو پيدا نكرد

من بر اين باورم كه آثار آقاي ابراهيمي در رديف كارهاي ساختارگرا قرار مي‌گيرند و اين مساله را به عنوان يك حسن نام مي‌برم. آقاي ابراهيمي سبك و سياق خودش را در داستان‌نويسي داشت و عده‌اي اعتقاد دارند سبك او به دليل پيدا نشدن كسي يا كساني كه مانند اين نويسنده بنويسند، خيلي هم سبكي مورد پسند نبوده و نيست. به هر شكل من نمي‌توانم از نادر ابراهيمي به عنوان يك نويسنده خوب ياد نكنم. ابراهيمي نويسنده‌اي بود كه خوب يا بد هنوز هم خواننده دارد و همه ما بايد اين مساله را به فال نيك بگيريم. نادر ابراهيمي هم پيش از انقلاب و هم بعد از انقلاب توانست خيل عظيمي از جوانان و نوجوانان را كتابخوان كند و نسل خود من به هيچ عنوان نمي‌تواند حضور موثر چنين نويسنده‌اي را ناديده بگيرد. من به عنوان يك نويسنده و منتقد ادبي مي‌گويم كه ورود به ساحت ساختارگرايي در داستان، كار هر نويسنده‌اي نيست زيرا نويسنده علاوه بر دانستن دانش‌هاي متفاوت روايت بايد با علومي چون زبانشناسي و شناخت ‌آرايه‌هاي ادبي و فنون مختلف‌ نثرنويسي هم آشنايي داشته باشد؛ فنوني كه بدون شك نويسنده مورد نظرما از آنها برخوردار بوده. من نمي‌توانم به ضرس قاطع‌ بگويم كه مثلا رماني مانند آتش بدون دود، يك اثر ساختارگرايانه بدون نقص ‌است اما مي‌توانم تلاش نويسنده را در رسيدن به افق‌هايي از جنس ادبيات ستايش‌كنم. نويسنده‌ بايد علاوه بر نوشتن به شيوه‌هاي گوناگون مكاتبات ادبي تسلط‌داشته باشد، يعني همان چيزي كه در دوران فعاليت‌هاي ادبي نادر ابراهيمي زياد به رسميت شناخته‌ نمي‌شد و او خودش تقريبا به تنهايي گام در اين مسير گذاشت و تاحد زيادي موفق هم شد. كساني كه آثار نادر ابراهيمي را خوانده‌اند قطعا به اين نكته رسيده‌اند كه او قدرت‌ خارق‌العاده‌اي در امر واژه‌سازي داشت؛ واژه‌هايي كه مخصوص به خود اوست و من يادم مي‌آيد اين مساله برايم بسيار جالب بود و حين خواندن كارهاي‌شان، واژه‌هاي ساخته ايشان را دردفترچه‌اي يادداشت مي‌كردم؛ كاري كه بعدها در بسياري از تحقيقات ادبي به كار آمدند، البته اين را هم بگويم كه ابراهيمي ممكن است به دليل توجه بسيار زياد به ساختار داستاني، از خيلي موارد ديگر غافل شده باشد اما ظرف و مظروف در كارهاي او هميشه با هم در هماهنگي كامل ‌بوده‌اند. شما هرگاه بيش از اندازه به ساختار توجه كنيد خود به خود از وجوه عاطفي و حسي دور مي‌مانيد و اين اتفاق در كارهاي ابراهيمي كمي به چشم مي‌خورد. حالا كه بحث درباره رمان آتش بدون دود است مي‌خواهم بگويم كه اين اثر از نگاه من، يك اثر كاملا بومي و كاملا ايراني‌ است؛ اثري كه در زمان انتشارش به عنوان يك شاهكار ارزيابي مي‌شد و به قول معروف فرزند زمان خودش بود. گرچه نادر ابراهيمي بر يك رشته خاص تا آخر عمرش تكيه نكرد و روح‌جست‌وجوگرش او را به عوالم ديگري مانند سينما و تلويزيون هم كشاند اما كارهايي كه از او در زمينه ادبيات داستاني به جا مانده، كارهايي قابل تامل و قابل توجهند و اين تامل و توجه خوشبختانه از سوي گروهي اندك و به مدد تبليغات ريز و درشت به وجود نيامده. گمان من بر اين است كه جامعه هم‌اكنون با مطالعه آثار ابراهيمي دارد به نوعي از او قدرشناسي مي‌كند چون خود او تا آخر عمرش هم دغدغه همراهي با همين جامعه را داشت. آتش ‌بدون دود رماني چند جلدي و حجيم ‌است و در وضعيتي كه ما چندان حال و حوصله خواندن نداريم هم خوانده و ديده مي‌شود. من به نوبه خودم رسيدن اين كتاب به چاپ50 را نوعي جشن فرهنگي ارزيابي مي‌كنم؛ جشني كه ثابت مي‌كند كتاب خوب در هر دوره‌اي به هرحال مخاطب خودش را پيدا مي‌كند. خوانده شدن كتابي با اين حجم از سوي ديگر نشان‌دهنده اين امر مهم هم هست كه برخلاف تصورات موجود، جامعه ‌ما جامعه‌اي كتاب‌گريز و به دور از فهم ادبي نيست. نكته ديگري كه مي‌خواهم درباره وجوه شخصيتي نادر ابراهيمي اشاره كنم اين است كه او صددرصد به كارهايي كه انجام مي‌داد اعتقاد قلبي داشت. ابراهيمي با آثارش نشان داده كه مسووليتي بسيار بالا به عنوان يك نويسنده نسبت به اجتماع در خود احساس مي‌كند؛ البته بايد اين نكته مورد اشاره قرار گيرد كه ابراهيمي توانست با نهادينه كردن دانش‌هاي مختلف ادبي سبكي خاص به نام خودش ثبت كند اما اينكه چرا سبك فوق نتوانست آن گونه كه بايد و شايد ايجاد جريان كند به مطالعه بيشتري نياز دارد. راهي كه ابراهيمي رفت راهي بود كه از عهده هر نويسنده‌اي بر نمي‌آيد و هنوز معلوم نيست دنبال نكردن اين شيوه از سوي نويسندگان ديگر به دليل سخت‌بودن اين راه است يا كسي احساس نيازي به آن نداشته و به رسميت نشناخته‌ است.

نادر ابراهيمي در وجه بومي‌گرايي آثارش راه و رسمي تازه دارد. او توانست با زحمت زياد به نوعي بيوگرافي‌نويسي قومي دست پيدا كند اما در ميان بومي‌نويسان پس از او كمتر شاهد استقبال از روش او هستيم.

منظور من از دنبال نكردن سبك نادر ابراهيمي در دو حوزه‌اي كه به آنها اشاره كردم، تقليد محض نيست بلكه همان نوع تبادل اطلاعاتي است كه در همه جوامع‌بشري در ادبيات شاهدش هستيم. به هر شكل نادر ابراهيمي توانسته هنوز هم با اين حجم توليدات ادبي، جايگاه خاص خودش را حفظ كند و رسيدن كتاب‌هايش به چاپ‌هاي بالا نشان‌دهنده اين امر مهم است كه اعتماد او به كارهاي خودش حالا به اعتمادي دوطرفه ميان مخاطب و نويسنده تبديل شده؛ ارتباطي كه هر نويسنده‌اي شانس ايجاد واقعي آن را ندارد.

ابراهيمي نويسنده‌اي سيال است كه مي‌تواند در هر شرايطي مخاطب خود را حفظ كند و برد آثارش به حدي‌ است كه هيچ‌گونه تبليغي را طلب نمي‌كنند. ابراهيمي هم مانند اغلب نويسندگان لغزش‌هايي در كارهايش دارد كه قابل بررسي ‌است و تا آنجا كه من مي‌دانم آدمي نبود كه از تعريف و تمجيد به وجد بيايد و از انتقادهاي سازنده برنجد. او نويسنده‌اي بود كه آثارش را به تاريخ حواله مي‌داد و معتقد بود كه نقد واقعي را زمانه در حق هر اثري وارد خواهد كرد.

 

محمد جواد محقق- نويسنده

نگاه بومي‌نگارانه و مردم‌گرايانه

من معتقدم نادر ابراهيمي، يكي از نويسندگان ايراني ‌است كه توانست رگه‌هايي از شناخت يك قوم محترم ايراني را پيش روي ما بگذارد. وجه مردم‌نگارانه و بومي‌گرايانه رماني چون «آتش‌ بدون ‌دود» نشان مي‌دهد كه نويسنده تا چه اندازه به وجه تحقيقات ميداني توجه نشان داده؛ البته لازم است به اين نكته اشاره كنم كه بسياري از دوستان آشنا به فرهنگ تركمن، پس از ساخته‌شدن سريال آتش بدون دود و بعد از آن انتشار اين رمان، نقدهايي پيرامون عدم آشنايي ابراهيمي به خرده‌فرهنگ‌هاي قوم تركمن منتشر كردند اما براي خود من كه دوجلد پيش از انقلاب اين اثر را خواندم، همين حد از اطلاعات هم كافي به نظر مي‌رسيد به گونه‌اي كه يادم هست عطش عجيبي در خودم احساس مي‌كردم كه به اين سرزمين زيبا سفر كنم. آتش بدون دود شرح پيوند يكسري از فرهنگ‌هاي مرتبط به يك قوم اصيل ايراني ‌است و ابراهيمي علاوه بر شرح سنت‌ها و آداب و رسوم، نگاهي هم به ساختار اثرش داشته؛ ساختاري كه پس از او در هيچ كار داستاني ديگري تكرار نشد. حرف من اين ‌است كه خواندن اين رمان براي نسل من كه دوران جواني را طي مي‌كرديم بسيار مغتنم بود. ما در آن دوران زياد دربند تكنيك‌هاي داستاني نبوديم و به محض شروع يك كتاب مي‌خواستيم پيش از هر مورد ديگر نوعي سرگرمي براي خودمان درست كنيم و اثر ابراهيمي واقعا جوابگوي اين نياز دروني ما بود؛ البته نادر ابراهيمي در آن دوران، به عنوان نويسنده‌اي پرطرفدار مشهور بود و من پيش از آتش بدون دود، آثاري چون «حامي و كامي» و چند اثر ديگر از ايشان را هم خوانده بودم كه همه‌شان برايم جذابيت ‌داشت. يكي از مواردي كه مي‌خواهم درباره نادر ابراهيمي بگويم اين است كه انساني ظلم‌پذير نبود و هميشه در حركت‌هاي منتهي به انقلاب سهم بسزايي داشت. او پس ‌از انقلاب هم با انتشار آثاري خوب از جمله مجموعه كتاب ‌«همافرها» به حركت بزرگ مردم اين سرزمين اداي دين كرد و حتي سه‌گانه‌اي هم با محوريت شخصيت‌ امام‌خميني (ره) نوشت. يكي از خصوصيات بارز ديگر نادر ابراهيمي اين بود كه مي‌توانست به راحتي دغدغه‌هاي انساني خودش را در قالب رمان يا داستان به مخاطب ارايه دهد. او همواره با شرايط همراه بود و طبيعي است كه شرايط ويژه آن زمان شرايط هم با او همراه باشد. من شكي ندارم كه نادر ابراهيمي يكي از ستون‌هاي ادبيات انقلاب ‌است و آنچه از او در اين حوزه به يادگار مانده مويد اين ادعاست. ابراهيمي شخصيتي ابن‌الوقت نبود و توانست هم ‌پيش از انقلاب و هم بعد از آن، بر سر يك مرام و مسلك و اعتقاد بايستد و مردمش را همراهي كند؛ البته ما ناگزيريم كه آثار هر نويسنده‌اي را در ظرف زماني خودش مورد ارزيابي قرار دهيم و به گمان من آثار ابراهيمي آثاري هستند كه توانستند بر روح و روان يك نسل تاثيري مثبت بر جاي بگذارند.

 

طاهره ايبد- نويسنده كودك و نوجوان

آثار كودك و نوجوان ابراهيمي بايد نقد شوند

نادر ابراهيمي هميشه از ديد من نويسنده‌اي سختكوش و بااراده بوده و هست. چرخش‌ها و گردش‌هايي كه اين نويسنده در كارهاي هنري به خصوص حوزه ادبيات داستاني داشته هميشه براي من به عنوان يك كلاس درس مطرح بوده؛ كلاس درسي كه در غياب استاد و با مطالعه كارهايش برگزار شده. من فكر نمي‌كنم كه ابراهيمي ادعايي در حوزه كودك و نوجوان داشته اما خيل عظيمي از آثارش متعلق به اين گروه سني ‌است.

ابراهيمي هميشه به نياز زمانه توجه داشته و اين نياز گاهي در حوزه بزرگسال و گاهي در حوزه كودك و نوجوان او را وادار مي‌كرده كه به خلق اثر بپردازد. مجموعه‌كارهايي كه او بلافاصله پس از پيروزي انقلاب نوشت، روايتگر نوعي احساس مسووليت پيرامون سايه‌روشن‌هاي اين حركت مردمي براي نسل‌هاي آينده بود؛ كاري كه خوشبختانه بسيار جواب داد و دنباله‌روهايي هم پيدا كرد. اگر از من پرسيده شود كه ابراهيمي را به عنوان نويسنده كودك و نوجوان قبول دارم ياخير، شايد نتوانم جوابي درست بدهم اما اين را مي‌دانم كه او اگر اراده مي‌كرد توانايي اين كار را داشت. ابراهيمي ظاهرا خودش هم ادعايي در نوشتن براي كودكان و نوجوانان نداشته و بر همين اساس لغزش‌هاي احتمالي او را مي‌توان به ديده اغماض بنگريم. نوشتن براي كودكان و نوجوانان از سوي ابراهيمي نه يك خودنمايي شخصي بلكه بر اساس نوعي حضور در زمانه و در ميان اجتماع از جنسي ديگر است. او مي‌خواسته اين پيام را به جامعه بدهد كه حوزه كودك و نوجوان هم بايد مثل بسياري از حركت‌هاي ديگر اجتماعي رنگ و لعابي ديگر به خود بگيرد و پا در مسيري تازه بگذارد.

بر هيچ‌كس پوشيده ‌نيست كه اگر يك نويسنده حرفي براي گفتن و قلمي براي نوشتن داشته باشد، به هرشكل راهش را پيدا مي‌كند و چيزي مي‌گويد كه خوشايند همه باشد و ابراهيمي از آن نويسندگاني است كه هم حرف براي گفتن داشت و هم قلم براي نوشتن. همان‌گونه كه معتقدم آثار اين نويسنده بايد خوانده شوند به اين هم اعتقاد دارم كه آثار كودك و نوجوان نادر ابراهيمي بايد از سوي كارشناسان زبده ادبيات كودك و نوجوان مورد بررسي دقيق قرار بگيرند و از صافي نقد و نظرهاي سازنده عبور كنند.


طاهره ايبد: معتقدم آثار اين نويسنده بايد خوانده شوند به اين هم اعتقاد دارم كه آثار كودك و نوجوان نادر ابراهيمي بايد از سوي كارشناسان زبده ادبيات كودك و نوجوان مورد بررسي دقيق قرار بگيرند و از صافي نقد و نظرهاي سازنده عبور كنند.

كامران پارسي‌نژاد: نادر ابراهيمي در وجه بومي‌گرايي آثارش راه و رسمي تازه دارد. او توانست با زحمت زياد به نوعي بيوگرافي‌نويسي قومي دست پيدا كند اما در ميان بومي‌نويسان پس از او كمتر شاهد استقبال از روش او هستيم.

ابراهيم حسن‌بيگي: ابراهيمي هر عيبي كه داشته باشد، يك حسن هم داشت و آن حسن اين است كه از نوشتن فقط نوشتن را مي‌خواست و به دنبال استفاده‌هاي پشت‌ پرده از ادبيات نبود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون