شيفتگيهاي نويسنده و مترجم
اسدالله امرايي
خابير مارياس در ايران نام آشنايي است. به مدد داستانهاي كوتاهي كه از او ترجمه شده و دو رمان كه پيشتر از او ترجمه و منتشر شده بود. مرد است و احساسش به چاپ سوم رسيد و قلبي به اين سپيدي با ترجمه مهسا ملك مرزبان در نشر چشمه به چاپ پنجم. خانم ملك مرزبان كه از مترجمان خوش ذوق ادبيات است، رمان ديگري از اين نويسنده ترجمه كرده با عنوان شيفتگيها كه تازه به بازار نشر آمده. خوشبختانه همه آثار با اجازه نويسنده و رعايت كپيرايت منتشر شده. شيفتگيها همانطور كه از نامش برميآيد درباره عاشقي و دلدادگي است. از جان گرفتن حسي عميق خبر ميدهد كه ناخواسته در درون آدمي ريشه دوانده و او را متوجه گوشهها و زوايايي از ذهنش ميبرد كه هرگز از وجودشان باخبر نبوده. زني كه آخرين بار در كافهاي به زن و شوهري به نام ميگوئل دزورن يا دورن و و لوييزا آلدي برميخورد و آنها را به چشم زوج كامل ميديد، و هر روز با آنها در يك كافه خاص صبحانه ميخورد، بيآنكه خلوتشان را خدشهدار كند. خبردار ميشود كه مرد را با ضربات متعدد چاقو به قتل رساندهاند. در يك بازه زماني چندساله هرروز صبح در كافهاي كنار آن دو صبحانه ميخورد و ديدن آن دو نفر به او آرامش ميداد. اگر يك روز نميديدشان حال بدي پيدا ميكرد. مرد حدودا پنجاه ساله بود و زن جوانتر. بيوقفه با هم حرف ميزدند و ميخنديدند. آن همزماني كه كسي حوصله حرف زدن نداشت.«در تمام رابطههاي نامتعادل، همانها كه اسم و رسم خوبي ندارند، هميشه يكنفر پيشقدم ميشود، تلفن ميزند تا وعده ديداري بگذارد. در حالي كه آن يكي فقط يكي دو كار يا راه براي رسيدن به همان طرف اول، يعني ناپديد شدن بلد است. گو اينكه معتقد است هر اتفاقي كه بيفتد حتما قسمتش اين بوده. يك راه اين است كه دست روي دست بگذارد و هيچ كاري نكند. خيالش راحت است كه طرف ديگر دلش تنگ ميشود.» موضوعاتي كه مارياس در زمانهايش مطرح ميكند به سرشت آدمها و برداشتشان از جهان مربوط ميشود. خابير مارياس نويسنده، مترجم و در عين حال مثل اغلب نويسندگان هم سنخ خودش روزنامهنگار چيره دستي است و يكي از مهمترين نويسندگان اسپانيااست. پدرش خوليان مارياس فيلسوفي بود كه در دوران سلطه ژنرال فرانكو به زندان افتاد و پس از آزادي هم با توجه به سوابق سياسي از تدريس محروم ماند. او در مقام مترجم آثار نويسندگاني نظير جان آپدايك، تامس هاردي، جوزف كنراد، ولاديميز ناباكوف، ويليام فاكنر و ويليام شكسپير را به اسپانيايي برگردانده است. قهرمانهاي آثارش اغلب نويسنده و مترجم و روزنامهنگار هستند و طبعا روايت او روايت دست اولي است.