محمود گودرزي در سال 1356 در شيراز به دنيا آمد و نزديك 12 سال است كه بيشتر فعاليتهايش
بر ترجمه فيلم براي دوبله متمركز شده. او بيش از سيصد عنوان فيلم سينمايي و سريال تلويزيوني و نزديك بيست كتاب ترجمه كرده است. شكار و تاريكي، اتاق قرمز، مارمولك سياه از ادوگاوا رانپو، سوزان موادي دراج از خورخه لوييس بورخس، قتل اُتسويا از جونيچيرو تانيزاكي و ناگازاكي و گمشدگان ژاپني از اريك في، برخي از آثار اين مترجم هستند. به بهانه رمان «گمشدگان ژاپني» كه به تازگي با ترجمه گودرزي منتشر شده با اين مترجم گفتوگو كردهايم.
شما از نويسندگان ژاپني كارهاي زيادي ترجمه كردهايد؟ آيا تعلق خاطر شخصي است يا دليل خاصي براي اين كار داريد؟
من ادبيات قصهگو را دوست دارم، از هر كشوري كه باشد. آثار ژاپني را به برخي از نويسندگان فرانسوي يا انگليسيزبان ترجيح ميدهم. مثلا اگر از سيمنونِ بلژيكي خوشم ميآمد، حتما كارهاي او را از زبان اصلي (فرانسوي) ترجمه ميكردم. در عوض، كارهاي ادوگاوا رانپو را از زبان واسطه ترجمه كردم. معتقدم ژاپنيها در ايران آن طور كه بايد شناخته نشدهاند، يا دستكم جايگاه واقعي خود را پيدا نكردهاند.
با تانيزاكي و آكوتاگاوا تا حدي به ژرفا و پيچيدگي ادبيات ژاپن پي بردم و با اين دنياي تازه و عجيب آشنا شدم؛ دنيايي رازآلود، ناشناخته و تا حدي رعبآور. فكر ميكنم همين ويژگيهاي ادبيات ژاپن بود كه مرا شيفته خودش كرد.
بيشتر توضيح ميدهيد؟
ادبياتي كه در غرب به ادبيات فانتزي (خياليfantastique)
موسوم است، در ژاپن هم وجود دارد، اما به باورهاي كهن و رسوم بومي اين كشور آميخته شده است. اگر در هورلاي موپاسان، موجودي نامرئي هست كه هميشه و همه جا راوي قصه را دنبال ميكند، در يكي از آثار تانيزاكي نيز چهرهاي ميبينيم كه روي زانوي قهرمان داستان خودنمايي ميكند، چيزي شبيه مارهايي كه روي شانه ضحاك روييدهاند.
از نظر فرهنگي تاثير ادبيات ژاپن بر ادبيات فارسي و جامعه كتابخوان ايراني را چه ميدانيد؟
ادبيات هر كشور ويژگيهاي خودش را دارد، چه از لحاظ فرم و تكنيك و چه از لحاظ مضمون. آثار ترجمه شده دريچههايي هستند به روي دنياهاي تازه. خواننده يا نويسنده ايراني علاوه بر آشنايي با جهانبيني مردم ژاپن و درك بهتر فرهنگشان، ميتواند از آنها الهام بگيرد. سبك نويسندههاي ژاپني منحصر به فرد است و اگرچه از مولفان بزرگ غربي تاثير پذيرفتهاند، مقلد نبودهاند.
اريك في را به چه دليل انتخاب كرديد؟
اريك از نويسندگان نسل جديد فرانسه است كه
تا حدي از سنت خاطرهگويي نويسندگان قديميترِ فرانسه فاصله گرفته است و براي نوشتن هر داستان، علاوه بر تحقيقات ميداني و پژوهشهاي بسيار، تكنيكهايي را به كار ميبرد كه از روزنامهنگاري و سينما وام گرفته است. همين مساله باعث ميشود رمانهايش چه از لحاظ موضوع و چه از لحاظ تكنيك، لحن و سبك روايت با هم فرق داشته باشند.
في را چگونه نويسندهاي ميدانيد؟
في در هر اثر از قالبي متفاوت استفاده ميكند كه با موضوع داستاني كه ميخواهد تعريف كند همخواني دارد. اين هنري است كه نويسنده از مطالعه گسترده، فنِ روزنامهنگاري و سينما كسب كرده. مثلا در رمان «ژنرال تنهايي» با جملات وصفي بلند و گاه شاعرانه مواجهيم و در «گمشدگان ژاپني» با جملات كوتاه و خبري.
في از فرهنگ شرقي متاثر است يا اين اثر را موردي نوشته؟
في محقق است و در زمينههاي مختلف پژوهش كرده است. اگرچه شرق در برخي از آثارش حضور پررنگ دارد، مثل ژاپن در «ناگازاكي»، چين در «من نگهبان فانوس درياييام» و «جاودان شدن و سپس مردن» اما نميتوان او را به شرق منحصر كرد. اولين كتابش مصاحبههاي اوست با اسماعيل كاداره، نويسنده بزرگ آلبانيايي. او آثار متنوعي دارد كه در موضوعات مختلف و در فضاهاي مختلف نوشته شدهاند.